English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coordinative U متناسب سازنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
pertubative U اشفته سازنده مضطرب سازنده
commensurate U متناسب
proprotionable U متناسب
proportional U متناسب
symmetric U متناسب
eurhythmic U متناسب
in proportion U متناسب
proportionable U متناسب
proportionate U متناسب
pro rata U متناسب
applicative U متناسب
harmonizing U متناسب بودن
proportionment U متناسب سازی
harmonising U متناسب بودن
comproportionation U ترکیب متناسب
harmonizes U متناسب بودن
coordinate U متناسب کردن
harmonises U متناسب بودن
harmonized U متناسب بودن
harmonize U متناسب بودن
unapt U غیر متناسب
harmonised U متناسب بودن
appropriated technology U تکنولوژی متناسب
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> U متناسب با استاندارد طبیعی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
proportionably U بطور متناسب یا با قرینه
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
coapt U باهم متناسب شدن
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
commensurateness U متناسب کردن تناسب
well proportioned U با تناسب متناسب موزون
proportional pie graph U نمودار گرد متناسب
proportionate U فراخور متناسب کردن
mismatch U متناسب نبودن ناجور بودن
tubbable U متناسب برای لوله یا تغاریابشکه
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
reddendo singula singulis U الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
amplidyne U ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
best power mixture U نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
hook's law U تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
manufacturer U سازنده
fabricant U سازنده
components U سازنده
fabricator U سازنده
manufacturers U سازنده
producer U سازنده
producers U سازنده
constituent U سازنده
constituents U سازنده
fomative U سازنده
wright U سازنده
makers U سازنده
constructor U سازنده
constructive U سازنده
component U سازنده
compositors U سازنده
compositor U سازنده
maker U سازنده
concoctor U سازنده
instrumentalist U سازنده
builders U سازنده
builder U سازنده
instrumentalists U سازنده
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
deific U خدا سازنده
dispossessor U بی بهره سازنده
enslaver U بنده سازنده
dissipative U پراکنده سازنده
elucidatory U روشن سازنده
depletive U تهی سازنده
distractive U پریشان سازنده
film developer U سازنده فیلم
fabricator U سازنده وسایل
incorporator U یکی سازنده
qualificatory U محدود سازنده
refrigerative U خنک سازنده
refrigrative U خنک سازنده
renovator U باز نو سازنده
spoiler U فاسد سازنده
subjugator U مطیع سازنده
supersessive U لغو سازنده
suppressive U موقوف سازنده
suppressor U موقوف سازنده
vitiator U تباه سازنده
purificative U پا سازنده تطهیری
separative U جدا سازنده
interceptive U جدا سازنده
inveigler U گمراه سازنده
irradiative U روشن سازنده
lutist U سازنده عود
manifestative U اشکار سازنده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
manufacturers' agent U نماینده سازنده
melodist U سازنده ملودی
presentive U مجسم سازنده
procreator U موجد سازنده
builder U موسس سازنده
factor U سازنده فاکتور
factors U سازنده فاکتور
qualifier U ملایم سازنده
qualifiers U ملایم سازنده
composer U سازنده مصنف
builders U موسس سازنده
procreation U سازنده زایش
restrictive U محدود سازنده
lubricate U روان سازنده
ingredients U عنصر سازنده
composers U سازنده مصنف
lubricated U روان سازنده
lubricates U روان سازنده
ingredient U عنصر سازنده
lubricating U روان سازنده
lubricant U روان سازنده
lubricants U روان سازنده
assurer U مطمئن سازنده
assuror U مطمئن سازنده
sonneteer U سازنده غزل
component U جزء سازنده
computer manufacturer U سازنده کامپیوتر
alterative U دگرگون سازنده
components U جزء سازنده
metrist U سازنده نظم وشعر
original equipment manufacturer U سازنده تجهیزات اصلی
mitigatory U سبک سازنده مخفف
producer advertising U تبلیغ توسط سازنده
procurer U فراهم سازنده جاکش
formative U ترکیب کننده سازنده
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
diallist U سازنده ساعت افتابی
paper stainer U سازنده کاغذهای دیواری
purificatory U پاک سازنده تطهیری
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
composition U نسبت اجزاء سازنده
composition U نسبت اجزای سازنده
manufacturer's software U نرم افزار سازنده
boilermaker U سازنده دیگ بخار
ceramicist U سازنده فروف سفالین
toyer U سازنده اسباب بازی
ceramist U سازنده فروف سفالین
ideologue U سازنده ایده ئولوژی
boiler maker U سازنده دیگ بخار
indican U ماده سازنده نیل
elucidative U تفسیری روشن سازنده
manufacturers U تولید کننده سازنده
manufacturer U تولید کننده سازنده
wright U کارگر سازنده نجار
compositions U نسبت اجزاء سازنده
compositions U نسبت اجزای سازنده
loathful U دافع بیرغبت سازنده
wet cooper U سازنده چلیک برای مایعات
self discharging U ازاد سازنده نفس خود
spoilsman U تباه کننده فاسد سازنده
humiliating U پست سازنده خفیف کننده
unisys U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
humiliatingly U پست سازنده خفیف کننده
detonating U محترق شونده منفجر سازنده
carver U قلم سنگ تراشی سازنده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
honeywell U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
data general corporation U سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
illusive U گمراه کننده مشتبه سازنده
producers U عمل اورنده سازنده باراورنده
producer U عمل اورنده سازنده باراورنده
mitigative U سبک سازنده تخفیف دهنده
pictorial U تصویر نما مجسم سازنده
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
illusory U گمراه کننده مشتبه سازنده
differentiator U وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
Dec U یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
control data corporation U یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
flag waver U مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
borland international U یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
motorola U سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
dry cooper U سازنده چلیک برای خشکه بار
digital equipment corporation U سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
smokescreen U عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
horner U سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
outriggers U اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
leukosis U زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
suited U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suit U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
metencephalon U قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
parbasis U سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
proportion U متناسب کردن متقارن کردن
proportions U متناسب کردن متقارن کردن
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com