Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
then
U
متعلق بان زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
thereof=of that
U
متعلق به ان
thereof
U
متعلق به ان
anaclitic
U
متعلق به
dependent
U
متعلق
appurtenant
U
متعلق
attached
U
مربوط متعلق
adamic
U
متعلق به ادم
hereof
U
متعلق باین
chromic
U
متعلق به کرومیوم
conventual
U
متعلق بخانقاه
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
hempen
U
متعلق به شاهدانه
hypnic
U
متعلق بخواب
my
U
متعلق بمن
arcadian
U
متعلق به ارکاد
heraldic
U
متعلق به منادی
bridal
U
متعلق بعروس
alary
U
متعلق به بال
therof
U
متعلق بان
our
U
متعلق بما
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
acromial
U
متعلق بنوک شانه
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
neotropical
U
متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
Medici Mamluk rug
U
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
your
U
مربوط به شما متعلق به شما
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
individual
U
منحصر بفرد متعلق بفرد
individuals
U
منحصر بفرد متعلق بفرد
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thitherto
U
تا ان زمان
time of blowing
U
زمان دم
dates
U
زمان
date
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
simultaneously
U
در یک زمان
synchrone
U
هم زمان
away
U
از ان زمان
yet
U
تا ان زمان
synchronous
U
هم زمان
terming
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
termed
U
زمان
stroking
U
زمان
thence
U
از ان زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
stroke
U
زمان
contemporaneous
U
هم زمان
term
U
زمان
tempo
U
زمان
tempos
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
time-piece
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
periods
U
زمان
period
U
زمان
time
U
زمان
clock
U
زمان
time consuming
U
زمان بر
time-consuming
U
زمان بر
clocks
U
زمان ها
times
U
زمان
cycle time
U
زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
timepiece
U
زمان
timed
U
زمان
nonsynchronous
U
ناهم زمان
chromometer
U
زمان سنج
passtime
U
زمان گذارستون
peace time
U
زمان صلح
period of concentration
U
زمان تمرکز
peace time
U
در زمان صلح
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
multiplication time
U
زمان ضرب
maintenance period
U
زمان تعمیرات
cutting time
U
زمان برش
whoopee
U
زمان خوشی
makeup time
U
زمان جبران
man and boy
U
از زمان بچگی
lapsing
U
گذشت زمان
cutting time
U
زمان اصلی
budget period
U
زمان بودجه
maximum duration
U
زمان حداکثر
lapses
U
گذشت زمان
lapse
U
گذشت زمان
mean time
U
زمان متوسط
microcycle
U
واحد زمان
correlation time
U
زمان همبستگی
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
blue moon
U
زمان دراز
non productive time
U
زمان مرده
chronograph
U
زمان نگار
lost time
U
زمان گمگشته
recurrence interval
U
زمان برگشت
connect time
U
زمان اتصال
recovery time
U
زمان بهبود
reasonable time
U
زمان معقول
timing
U
زمان گیری
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان احتراق
clk
U
زمان سنج
return perion
U
زمان برگشت
reference time
U
زمان مرجع
coking period
U
زمان کک سازی
coking time
U
زمان کک سازی
compilation time
U
زمان کامپایل
relief time
U
زمان استراحت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com