English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
admire U متعجب ساختن
surprise U غافلگیر کردن
canvassing U غافلگیر کردن
surprises U غافلگیر کردن
canvasses U غافلگیر کردن
canvassed U غافلگیر کردن
canvass U غافلگیر کردن
To take by surprise . To surprise . U غافلگیر کردن
surprise U متعجب کردن
surprises U متعجب کردن
to bowl somebody over <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
to knock somebody's socks off <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
to blow somebody's mind <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
To be caught by surprise . To be off ones guard . U غافلگیر شدن
aback U غافلگیر ناگهان
wide-eyed U متعجب
amazed U متعجب
wide eyed U متعجب
trap mine U مین غافلگیر کننده
It was a complete surprise to me . U کاملا" غافلگیر شدم
surprise U غافلگیری غافلگیر شدن
surprises U غافلگیری غافلگیر شدن
hip shoot U تیر غافلگیر کننده
openmouthed U متعجب و متحیر
swan U متعجب شدن
swans U متعجب شدن
i was filled with wonder U متعجب شدم
I was stunned ( shocked , flabbergasted ) . U خشکم زد (متعجب ومبهوت )
taken aback <idiom> U ناگهانی متعجب شدن
eyes pop out <idiom> U خیلی متعجب شدن
to be at a loss U متعجب و متحیر بودن
put (something) past someone (negative) <idiom> U ازکار شخص متعجب شدن
agape U مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
I was petrified. U دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
work up U ترکیب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
knock off one's feet <idiom> U متعجب کسی (دست کسی رادرحنا گذاشتن)
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
retard U کند ساختن معوق کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com