English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gallant U متعارف وخوش زبان درپیش زنان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard language U زبان متعارف
stp U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard temperature and pressure U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal temperature and pressure U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
ntp U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
forenamed U درپیش
frontwards U درپیش
chaffer U ادم شوخ وخوش مشرب
coram popula U درپیش عموم
aforenamed U نامبرده درپیش
toff U شخص اقا منش وخوش لباس
high fidelity U دستگاه گیرنده عالی وخوش صدا
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
indecent exposure U نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
conventional U متعارف
reasonable U متعارف
customary U متعارف
standards U متعارف
orthodox U متعارف
standard U متعارف
standard form U صورت متعارف
standard feature U خصیصه متعارف
treaty duty U حق متعارف گمرکی
axiom U اصل متعارف
standard subroutine U زیرروال متعارف
fee simple U حق الزحمه متعارف
proper rotation U چرخش متعارف
axioms U اصل متعارف
anomalies U غیر متعارف
normal profit U سود متعارف
normal price U قیمت متعارف
anomaly U غیر متعارف
standardization U متعارف سازی
inductance standard U متعارف اندوکتانس
normal U متعارف بهنجار
contract clause U شرط متعارف در هر قرارداد
normal rate of return U نرخ بازده متعارف
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
womenfolk U زنان
fair sex U زنان
womankind U زنان
applaudingly U کف زنان
feminine U زنان
feminicide U قتل زنان
plume U پر کلاه زنان تل
gyringly U چرخ زنان
beauties U زنان زیبا
gynocracy U حکومت زنان
gynecology U پزشکی زنان
plumes U پر کلاه زنان تل
gynecocracy U حکومت زنان
reelingly U چرخ زنان
womanish U مربوط به زن یا زنان
womankind U گروه زنان
greensickness U کم خونی زنان
feminity U طبقه زنان
boxers U مشت زنان
flutteringly U پروبال زنان
menstruation U قاعدگی در زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
gaspingly U نفس زنان
evadingly U طفره زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
demimonde U زنان هرزه
beauty U زنان زیبا
mutch U زنان وکودکان
catamenia U قاعدگی زنان
women's army corps U ارتش زنان
menses U قاعدگی زنان
women's dres U جامه زنان
boastingly U لاف زنان
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
pantingly U نفس زنان
petticoats rule U تسلط زنان
vauntingly U لاف زنان
period U قاعده زنان
periods U قاعده زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
wifely U درخور زنان
womenfolk U جماعت زنان
womanly U در خور زنان
the female sex U زنان ودختران
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
music stool U کرسی پیانو زنان
women's army corps U قسمت زنان ارتش
feminism U برابری طلبی زنان
sapphism U همجنس خواهی زنان
chlorosis U سبزرنگی زنان کم خون
heats U تحریک جنسی زنان
female participation rate U نرخ مشارکت زنان
to catch napping U چرت زنان گرفتن
women labor force U نیروی کار زنان
heat U تحریک جنسی زنان
ladykillers U مرد محبوب زنان
lothario U گمراه کننده زنان
catamenia U عادت ماهیانه زنان
fluor U قاعدگی زنان سیال
demimonde U جهان زنان هرجایی
columbia round U تیراندازی مخصوص زنان
feminists U طرفدار حقوق زنان
feminist U طرفدار حقوق زنان
menstruation U قاعدگی زنان طمث
ladykiller U مرد محبوب زنان
phlegmasia alba dolens U ورم سفیدران زنان
premenstrual U قبل از قاعدگی زنان
gynecologist U متخصص بیماریهای زنان
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
housecoats U لباسی که زنان درخانه می پوشند
evadingly U گریز زنان بابهانه یاحیله
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
gynaecophysiology U علم ووفایف جهازتناسلی زنان
housecoat U لباسی که زنان درخانه می پوشند
suffragette U زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
a comparison of men's salaries with those of women U مقایسه حقوق مردان با زنان
suffragettes U زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
diva U سردسته زنان خواننده اپرا
leucorrhoea U سوزنک مزمن غیرمسری زنان
plead for the widow U در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
whites U سوزنک مزمن غیر مسری زنان
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
chatelaine U زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
abbesses U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
phlegmasia dolens U ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
abbess U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
wimple U روسری زنان قرون وسطی چرخ
hysteria U غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
hairdo U ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
height of the volleyball net U 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
hairdos U ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
lady paramount U بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
modiste U کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
sanitary napkin U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
hereford round U مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkins U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
squire of dames U کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
triathlon U مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
standardize U مرسوم کردن متعارف کردن
standardizes U مرسوم کردن متعارف کردن
standardizing U مرسوم کردن متعارف کردن
standardises U مرسوم کردن متعارف کردن
standardised U مرسوم کردن متعارف کردن
standardising U مرسوم کردن متعارف کردن
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
bluestocking U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
ruffe U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
ruff U یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com