Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
offset
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
apparent resistivity
U
مقاومت فاهری
impedance
U
مقاومت فاهری
impedance ratio
U
نسبت مقاومت فاهری
impedance matrix
U
ماتریس مقاومت فاهری
reactance
U
مقاومت فاهری خازنها
inductive resistance
U
مقاومت فاهری القایی
capacitive resistance
U
مقاومت فاهری خازن
inductive impedance
U
مقاومت فاهری القائی
coupling impedance
U
مقاومت فاهری پیوست
input impedance
U
مقاومت فاهری اولیه
inductive impedance
U
مقاومت فاهری با جزء القائی
regulator
U
متعادل کننده
balancer
U
متعادل کننده
corrector
U
متعادل کننده
compensator
U
متعادل کننده
stabilisers
U
متعادل کننده
stabilizer
U
متعادل کننده
regulators
U
متعادل کننده
interchange current
U
جریان متعادل کننده
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
interphase reactor
U
پیچک متعادل کننده
dashpot
U
استوانه متعادل کننده
ballast
U
وزنه متعادل کننده
line charge compensation reactor
U
پیچک متعادل کننده
stabilizing sleeve
U
غلاف متعادل کننده
sash balancing weight
U
وزنه متعادل کننده
delay equalizer
U
متعادل کننده تاخیری
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing fin
U
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve
U
پرده متعادل کننده گلولههای منور
pressure equalized addition funnel
U
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
resistent
U
مقاومت کننده
resistance dimming
U
مقاومت تیره کننده
regulating resistance
U
مقاومت تنظیم کننده
insulant
U
ماده مقاومت کننده مقاوم
equilibrate
U
متعادل کردن متعادل شدن
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
editing run
U
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
apparent recession
U
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
equilibrant
U
متعادل
even-tempered
U
متعادل
dominant
U
متعادل
balanced
U
متعادل
level-headed
U
متعادل
balanced state
U
حالت متعادل
coequal
U
متعادل ومتساوی
equilibrium drawdown
U
افت متعادل
balance
U
متعادل کردن
moderate speed
U
سرعت متعادل
bales
U
متعادل کردن
balances
U
متعادل کردن
offsetting
U
وزنه متعادل
balanced circuit
U
مدار متعادل
offset
U
وزنه متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
balancing
U
متعادل کردن
equilibration
U
متعادل کردن
baling press
U
پرس متعادل
equilibrium flow
U
جریان متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
equilibrant
U
نیروی متعادل
soaking
U
تابش متعادل
counterbalance
U
متعادل کردن
bale
U
متعادل کردن
balanced system
U
سیستم متعادل
counterbalanced
U
متعادل کردن
be in ballast
U
متعادل بودن
counterbalances
U
متعادل کردن
balanced rudder
U
سکان متعادل
balanced armature unit
U
جوشن متعادل
historical cost
U
قیمت متعادل
rounded
<adj.>
U
کامل و متعادل
lopsided
U
غیر متعادل
skin deep
U
فاهری
superficially
U
فاهری
surfaces
U
فاهری
apparent
U
فاهری
surfaced
U
فاهری
surface
U
فاهری
self-styled
U
فاهری
formfitting
U
فاهری
outward
U
فاهری
outwards
U
فاهری
nominal
U
فاهری
self styled
U
فاهری
seeming
U
فاهری
balanced stock
U
ذخیره اماد متعادل
unbalance
U
غیر متعادل کردن
unbalancing
U
غیر متعادل کردن
disequilibrate
U
غیر متعادل کردن
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
equilibrium pressure curve
U
منحنی فشار متعادل
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
even keel
U
حرکت متعادل ناو
balanced load
U
بار خارجی متعادل
balanced supply
U
اماد متعادل شده
stabilization
U
متعادل کردن تعادل
unbalances
U
غیر متعادل کردن
superficial
U
سرسری فاهری
assentation
U
رضایت فاهری
false parallax
U
پارالاکس فاهری
engineering stress
U
تنش فاهری
externals
U
فاهری پدیدار
external
U
فاهری پدیدار
externalised
U
فاهری ساختن
externalizes
U
فاهری ساختن
externalises
U
فاهری ساختن
externalising
U
فاهری ساختن
externalize
U
فاهری ساختن
externalized
U
فاهری ساختن
externalizing
U
فاهری ساختن
externality
U
احوال فاهری
artificial daylight
U
فلق فاهری
false horizon
U
افق فاهری
exteriorize
U
فاهری دانستن
prime facie evidence
U
قرائن فاهری
apparent density
U
تکاتف فاهری
apparent power
U
توان فاهری
admittance
U
هدایت فاهری
apparent velocity
U
سرعت فاهری
apparent motion
U
حرکت فاهری
apparent magnitude
U
قدر فاهری
pepper corn rent
U
اجاره فاهری
apparent luminosity
U
درخشندگی فاهری
bulk gravity
U
چگالی فاهری
glitz
U
گیرایی فاهری
indicated horsepower
U
توان فاهری
apparent wind
U
باد فاهری
apparent horizon
U
افق فاهری
apparent error
U
خطای فاهری
apparent diameter
U
قطر فاهری
equipoise
U
برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle
U
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
on the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
simulative
U
دارای شباهت فاهری
terrain relief
U
شکل فاهری زمین
redesign
U
سر وصورت فاهری دادن به
of the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
volt ampere hour meter
U
کنتور مصرف فاهری
extern
U
فاهری واقع در خارج
pro forma
U
منباب فاهر فاهری
soil morphology
U
شکل فاهری خاک
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
balance
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
indicated airspeed
U
سرعت فاهری نسبت به هوا
mechanical move
U
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
relief
U
شکل فاهری و پست و بلندی
apparent solar
U
روز شمسی فاهری روزشمسی
apparent precession
U
انحراف فاهری محور ژایرو
exterior
U
فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors
U
فاهری واقع در سطح خارجی
isometric view
U
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight
U
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
deadlock
U
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
formalization
U
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax
U
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax
U
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
balances
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
antithyroid
U
ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
radio bearing
U
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
passively
U
بی مقاومت
resist
U
مقاومت
resists
U
مقاومت
high resistance
U
پر مقاومت
resisting
U
مقاومت
resisted
U
مقاومت
total resistance
U
مقاومت کل
weaknesses
U
کم مقاومت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com