Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tortuose
U
متضمن شبه جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
directive
U
متضمن دستور امریه
directives
U
متضمن دستور امریه
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
good humoured
U
متضمن خوش خلقی
good-humoured
U
متضمن خوش خلقی
entail
U
متضمن بودن دربرداشتن
entailed
U
متضمن بودن دربرداشتن
entailing
U
متضمن بودن دربرداشتن
entails
U
متضمن بودن دربرداشتن
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
containing
U
متضمن
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
presuppose
U
متضمن بودن
presupposed
U
متضمن بودن
presupposes
U
متضمن بودن
presupposing
U
متضمن بودن
embodied
U
متضمن بودن
embodied
U
متضمن
embodies
U
متضمن بودن
embodies
U
متضمن
embody
U
متضمن بودن
embody
U
متضمن
embodying
U
متضمن بودن
embodying
U
متضمن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
underlying
U
متضمن
comprising
U
دربرگیرنده متضمن
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
retributive
U
متضمن مکافات جزایی
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
declaratory
U
متضمن بیان
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
exonerative
U
متضمن معافیت
expositorv
U
متضمن تفسیر
fatidic
U
متضمن پیشگویی
gesticulatory
U
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
inclusively
U
بطور متضمن
informational
U
متضمن
interdictory
U
متضمن نهی
invitatory
U
متضمن دعوت
invocatory
U
متضمن دعا استمدادی
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
mission type
U
متضمن ماموریت
modificatory
U
متضمن تعدیل یااصلاح
pergnant
U
حاصلخیز متضمن
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
prognosticative or ticatory
U
خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
prophetical
U
متضمن پیشگویی
punitory
U
متضمن مجازات
purposive
U
متضمن مقصود
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
retaliator
U
متضمن تلافی
telic
U
متضمن نتیجه غایی
theorematic
U
متضمن برهان قضیهای
torturous
U
متضمن زجروشکنجه
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com