English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lord of misrule U متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
windbags U نطاق روده دراز
windbag U نطاق روده دراز
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
wind bag U سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
nightlife U تفریحات شبانه
A healthy recreation . Good clean fun. U تفریحات سالم
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
nightlife U شرکت در تفریحات شبانه
entertainments U تفریحات پذیرایی کردن
entertainment U تفریحات پذیرایی کردن
apres ski U تفریحات بعد از اسکی در پیست
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
representative U معرف
signal letters U معرف
referee U معرف
refereeing U معرف
referees U معرف
reference U معرف
identification U معرف
references U معرف
representatives U معرف
call sign U معرف
refereed U معرف
identifier U معرف
reagent U معرف
call signs U معرف
net call sign U معرف شبکه
key note U معرف مایه
address call sign U معرف ادرس
call signs U معرف رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
collective call sign U معرف عمومی
universal identifier U معرف جامع
representative sample U نمونه معرف
designator code U کد معرف یگان
ship designation U معرف ناو
call sign U معرف رادیویی
collective call sign U معرف مشترک یکانها
identification code U رمز معرف یکان
net authentication U اعلام معرف در شبکه
net call sign U معرف رادیویی شبکه
authentication system U سیستم تعیین معرف
acropolis U نام دژ معرف اتن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
use U معرف گره , نورو...
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
uses U معرف گره , نورو...
acknowledge U اعلام معرف کردن
corrupts U معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt U معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupted U معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting U معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype U نوع معرف و نماینده یک جنس
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
group U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
usable U آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
meets U : جلسه
meet U : جلسه
sitting U جلسه
seance U جلسه
meetings U جلسه
sittings U جلسه
meeting U جلسه
sessions U جلسه
session U جلسه
special session U جلسه مخصوص
reunions U تجدید جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
chairperson U رئیس جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
court session U جلسه دادگاه
meetings U انجمن جلسه
agenda U دستور جلسه
meeting U انجمن جلسه
general meeting U جلسه عمومی
minutes U صورت جلسه
minute U صورت جلسه
chairman U رئیس جلسه
order of the day U دستور جلسه
chairmen U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
public session U جلسه علنی
agendas U دستور جلسه
reunion U تجدید جلسه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
private session U جلسه غیر علنی
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
special session U جلسه فوق العاده
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
protocols U صورت جلسه کنفرانس
bull session U جلسه محاوره ومرور
cabinet council U جلسه هیات وزیران
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
seance U جلسه احضار روح
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
protocol U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه کنفرانس
protocols U صورت جلسه ازمایش
seance U جلسه احضارارواح وغیره
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
convene U تشکیل جلسه دادن
work out U برنامه یک جلسه تمرین
marathons U جلسه گروهی طولانی
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
to hold a session U جلسه منعقد کردن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
record U صورت جلسه سابقه
convened U تشکیل جلسه دادن
convenes U تشکیل جلسه دادن
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
marathon U جلسه گروهی طولانی
convening U تشکیل جلسه دادن
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
vacant U بی متصدی
warden U متصدی
in charge U متصدی
operator U متصدی
runners U متصدی
operators U متصدی
users U متصدی ها
quartermasters U متصدی
operator U متصدی
quartermaster U متصدی
incumbent U متصدی
incumbents U متصدی
clerks U متصدی
clerk U متصدی
responsible U متصدی
operators U متصدی ها
runner U متصدی
user U متصدی
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
machine operator U متصدی ماشین
time keeper U متصدی اوقات
operator console U پیشانه متصدی
groundskeeper U متصدی زمین
signal man U متصدی علائم
salespersons U متصدی فروش
signalman U متصدی علائم
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
harbour master U متصدی بندر
winch driver U متصدی دوار
radio operator U متصدی بی سیم
yard man U متصدی محوطه
salespeople U متصدی فروش
receptionist U متصدی پذیرش
radarman U متصدی رادار
radar operator U متصدی رادار
infirmarian U متصدی بیمارستان
radioman U متصدی بی سیم
radar man U متصدی رادار
operator command U فرمان متصدی
litter bearer U متصدی برانکارد
officers U مامور متصدی
ammunition handler U متصدی مهمات
auctioneers U متصدی مزایده
salesperson U متصدی فروش
auctioneer U متصدی حراج
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com