English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cognoscente U متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bric-a-brac U [اشیا عتیقه و هنری کوچک]
antiquaries U عتیقه شناس
antiquary U عتیقه شناس
antiquarian U عتیقه شناس
epigone U مقلد اثار ادبی و هنری
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
virologist U متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
mythologer U متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
fireworker U متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
lapidary U سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian U سنگ شناس گوهر شناس
antique U عتیقه
antiques U عتیقه
fine art U آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
relics U عتیقه یادگار
curios U چیزغریب عتیقه
antique dealer U عتیقه فروش
pothunter U تاجر عتیقه
antique statue U مجسمه عتیقه
relic U عتیقه یادگار
curio U چیزغریب عتیقه
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
dating rugs [antique] U فرش عتیقه [قدیمی]
reliquary U محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries U محفظه عتیقه باقیمانده
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
remnant U اثار
indications U اثار
remnants U اثار
tracks U اثار
remains U اثار
tracked U اثار
track U اثار
natural phenomena U اثار طبیعی
relic U اثار مقدس
relativistic effects U اثار نسبیتی
relics U اثار مقدس
ancient relics U اثار باستانی
consequence of a sale U اثار بیع
reliquix U اثار باقیمانده
poetical works U اثار شعری
growth effects U اثار رشد
juvenilia U اثار دوره جوانی
summa U اثار دانش بشری
mammaliferous U دارای اثار پستانداران
reliquix U اثار برگ خشگیده برساقه
physiography U مبحث اثار وپدیدههای طبیعی
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
prognostic U وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
reliquary U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
reliquaries U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
prehistorian U مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
artlessness U بی هنری
henry U هنری
artistical U هنری
humanist U دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
chujjah U معماری هنری
work of art U کار هنری
works of art U کار هنری
millihenry U میلی هنری
mh U میلی هنری
worked U اثارادبی یا هنری
work U اثارادبی یا هنری
mongram U امضای هنری
objets d'art U چیز هنری
henry the f. U هنری اول
henry the f. U هنری یکم
artistic sense U ذوق هنری
connoisseur U منتقد هنری
chujjah U به سبک هنری
chiyjah U معماری هنری
chiyjah U به سبک هنری
composition U ترکیب هنری
studio U کارگاه هنری
studios U کارگاه هنری
atheneum U مدرسهء هنری
inartistic U غیر هنری
athenaeum U مدرسهء هنری
atelier U کارگاه هنری
artistic aptitude U استعداد هنری
artist's workshop studio U کارگاه هنری
objet d'art U چیز هنری
compositions U ترکیب هنری
masterstroke U نازک کاری هنری
chefs-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
chef-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
chef d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
artistically U بطور هنرمندانه یا هنری
composition U سرایش قطعه هنری
idealism U سبک هنری خیالی
piracy U دزدی هنری یاادبی
compositions U سرایش قطعه هنری
masterstrokes U نازک کاری هنری
fine art U هر مهارت هنری وفریف
romanticism U مکتب هنری رومانتیک
ballet U رقص ورزشی و هنری
ballets U رقص ورزشی و هنری
Art Nouveau U مکتب هنری آرنوو
prolusion U اثر هنری مقدماتی
tp perfect oneself in an art U در هنری سرامد یا کامل شدن
cubistic U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
meier art judgement test U ازمون قضاوت هنری مایر
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
galleries U نقب اصلی نمایشگاه هنری
potboiler U هنرمند یا کار هنری مبتذل
gallery U نقب اصلی نمایشگاه هنری
magnum opus U مهمترین اثر ادبی یا هنری
cubist U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
virtuosos U خوش قریحه دارای ذوق هنری
Impressionism U سبک هنری امپرسیونیسم یاتئوری هیوم
virtuoso U خوش قریحه دارای ذوق هنری
virtuosi U خوش قریحه دارای ذوق هنری
schmalz U موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
postimpressionism U سبک هنری تجسم عین منافر
sgraffito U تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
rococo U سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
outside art U [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
potboil U برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
High Renaissance U [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
technologist U فن شناس
paleographer U خط شناس
graphologist U خط شناس
feal U وفیفه شناس
fossilist U سنگواره شناس
parasitologist U انگل شناس
embryologist U رویان شناس
entomologist U حشره شناس
epigraphist U کتیبه شناس
ethologist U کردار شناس
etymologer U اشنقاق شناس
insectologist U حشره شناس
carpologist U میوه شناس
muscologist U خزه شناس
bryologist U خزه شناس
bibliographer U کتاب شناس
bibliograph U کتاب شناس
bacteriologist U میکرب شناس
discreet <adj.> U موقع شناس
discrete <adj.> U موقع شناس
characterologist U منش شناس
climatologist U اقلیم شناس
duteous U گماشت شناس
dendrologist U درخت شناس
demographer U جمعیت شناس
decoder U رمز شناس
cytology U یاخته شناس
cytology U سلول شناس
crystallographer U بلور شناس
craniologist U کله شناس
craniologist U جمجمه شناس
cosmologist U کیهان شناس
cosmographer U کیهان شناس
conchologist U صدف شناس
discretional <adj.> U موقع شناس
gemologist U گوهر شناس
operation decoder U عمل شناس
myologist U ماهیچه شناس
musicologist U موسیقی شناس
phenomenologist U پدیده شناس
philologer U زبان شناس
philologist U واژه شناس
philologist U زبان شناس
phonologist U صوت شناس
phrenologist U جمجمه شناس
physiognomist U قیافه شناس
mineralogist U معدن شناس
petrologist U سنگ شناس
orientalist U خاور شناس
paleontologist U دیرین شناس
opcode decoder U رمزالعمل شناس
ontologist U هستی شناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com