English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapeutist U متخصص درمان شناسی
therapeutist U درمان شناس
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
aceology U درمان شناسی
therapeutics U درمان شناسی
therapeusis U درمان شناسی
iamatology U درمان شناسی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
virologist U متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
remedying U درمان
medicaments U درمان
cures U درمان
water cure U اب درمان
treatments U درمان
natural philosophy U درمان
remedied U درمان
irremediable U بی درمان
cure U درمان
remedies U درمان
medicament U درمان
medicative U درمان کن
cured U درمان
remedy U درمان
treatment U درمان
immedicable U بی درمان
remediless U بی درمان
clients U درمان جو
client U درمان جو
therapy U درمان
electrotherapeutics U درمان برقی
curative U درمان بخش
hydropathist U اب درمان دان
treat U درمان کردن
physiotherapy U درمان فیزیکی
analytic therapy U درمان تحلیلی
cures U درمان بخشیدن
treats U درمان شدن
cured U درمان بخشیدن
treated U درمان شدن
treated U درمان کردن
treat U درمان شدن
treats U درمان کردن
psychotherapy U درمان روانی
healable U درمان پذیر
incurable U بی درمان بیچاره
incurable U درمان ناپذیر
inpatient U تحت درمان
aversion therapy U درمان اجتنابی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
adjunctive therapy U درمان جنبی
active therapy U درمان فعال
interpretive therapy U درمان تفسیری
social therapy U درمان اجتماعی
existential therapy U درمان وجودی
kinesalgia U جنبش درمان
marriage therapy U درمان زناشویی
an active remedy U درمان کاری
chemotherapy U درمان دارویی
cure U درمان بخشیدن
pithiatism U درمان تلقینی
corrective therapy U درمان اصلاحی
treatable U قابل درمان
multiple therapy U درمان تعاونی
operable U قابل درمان
conjoint therapy U درمان زوجی
cure all U درمان هر درد
cooperative therapy U درمان تعاونی
faith healing U درمان اعتقادی
supportive therapy U درمان حمایتی
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
relationship therapy U درمان ارتباطی
remediable U درمان پذیر
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
remediless U درمان ناپذیر
faith cure U درمان اعتقادی
remedy U درمان کردن
remedy U درمان میزان
direct therapy U درمان رهنمودی
remedies U درمان کردن
remedying U درمان میزان
remedies U درمان میزان
remedying U درمان کردن
remedied U درمان کردن
placebo therapy U درمان با دارونما
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
remedied U درمان میزان
depth therapy U درمان عمقی
homeopaths U جور درمان خواه
mud bath U گل مالی تن برای درمان
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
homeopath U جور درمان خواه
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
homoeopaths U جور درمان خواه
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
shock therapy U درمان با ضربه برقی
ect U درمان با تشنج برقی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
mythologer U متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
cognoscente U متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
hydrologist U متخصص اب شناسی
herpetologist U متخصص خزنده شناسی
botanist U متخصص گیاه شناسی
linguist U متخصص زبان شناسی
linguists U متخصص زبان شناسی
botanists U متخصص گیاه شناسی
histologist U متخصص بافت شناسی
cosmographer U متخصص کیهان شناسی
criminologist U متخصص جرم شناسی
physiognomic U وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
fireworker U متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
lapidarian U سنگ شناس گوهر شناس
lapidary U سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology U گونه شناسی نوع شناسی
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
graphologist U خط شناس
paleographer U خط شناس
technologist U فن شناس
phenomenologist U پدیده شناس
petrologist U سنگ شناس
parasitologist U انگل شناس
lexicologist U لغت شناس
feal U وفیفه شناس
acoustician U صدا شناس
botanists U گیاه شناس
actinolagy U پرتو شناس
osteologist U استخوان شناس
craniologist U جمجمه شناس
paleontologist U دیرین شناس
bibliographer U کتاب شناس
philologer U زبان شناس
physiognomist U قیافه شناس
ideologist U ارمان شناس
heliologist U افتاب شناس
herborist U گیاه شناس
anatomist U کالبد شناس
iconologist U شمایل شناس
cosmologist U کیهان شناس
ichthyologist U ماهی شناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com