English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compatriotic U مبنی برهم میهنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homespun U بافت میهنی وطنی
in a tumble U در هم برهم
tangles U در هم و برهم
tangle U در هم و برهم
haywire U در هم و برهم
fazes U برهم زدن
at sixes and sevens U درهم و برهم
disturber U برهم زننده
unsettle U برهم زدن
higgledy-piggledy U بطوردرهم برهم
higgledy-piggledy U درهم برهم
disbandment U برهم خوردگی
pell-mell U درهم برهم
unsettles U برهم زدن
faze U برهم زدن
fazed U برهم زدن
fazing U برهم زدن
cramp hand writing U خط درهم و برهم
topsy-turvy <idiom> U درهم برهم
cramped U درهم و برهم
unorganized U درهم و برهم
topsyturvy U درهم برهم
perturbable U برهم زدنی
pertubative U برهم زننده
out of order U درهم برهم
olla U اش درهم برهم
olio U درهم و برهم
in a bad order U درهم برهم
elusory U درهم برهم
pasticcqo U چیزدرهم برهم
discompose U برهم زدن
derange U برهم زدن
woebegone U درهم و برهم
helter-skelters U درهم برهم
helter-skelter U درهم برهم
disband U برهم زدن
interaction U برهم کنش
untidy U درهم و برهم
untidier U درهم و برهم
untidiest U درهم و برهم
bash U برهم زدن
shut U برهم نهادن
shuts U برهم نهادن
disbanding U برهم زدن
bashing U برهم زدن
bashes U برهم زدن
coup U برهم زدن
disbands U برهم زدن
imbroglios U درهم و برهم
imbroglio U درهم و برهم
untidily U درهم و برهم
coups U برهم زدن
shutting U برهم نهادن
bashed U برهم زدن
promiscuously U بطور درهم برهم
discombobulate U درهم و برهم کردن
coulomb interaction U برهم کنش کولنی
goulash U چیز درهم و برهم
electrostatic interaction U برهم کنش الکترواستاتیکی
elf knot U موی درهم برهم
elf lock U موی درهم برهم
pell-mell U بطور درهم برهم
matted U درهم برهم حصیری
embroils U میانه برهم زدن
to make hay of U درهم برهم کردن
embroiling U میانه برهم زدن
embroiled U میانه برهم زدن
embroil U میانه برهم زدن
desultory U بی ترتیب درهم و برهم
in a winkling U بیک چشم برهم زدن
overset U برهم زدن سرنگون کردن
in the twinkling of an eye U بیک چشم برهم زدن
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
orthogonal mesh reinforcement U شبکه ارماتور عمود برهم
twinkling U بیک چشم برهم زدن
littery U ریخته و پاشیده درهم برهم
disorders U برهم زدن مختل کردن
tousle U برهم زدن پریشان کردن
in a flash U بیک چشم برهم زدن
nictitate U برهم زدن پلک چشم
in the twinkling of a bedpost U بیک چشم برهم زدن
disorder U برهم زدن مختل کردن
charivari U صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
in the turning of a hand U بیک چشم برهم زدن
based U مبنی
based on U مبنی بر
expressive of U مبنی بر
bassedon or basedupon U مبنی بر
denoting U مبنی بر
nonary U مبنی بر عد د نه
reposing upon U مبنی بر
grid U رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
dithyramb U سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
winging U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
grids U رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
puzzle head U که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
purposive U مبنی برمنظور
theorematic U مبنی بر قاعده
fratricidal U مبنی بربرادرکشی
misogynic U مبنی بربیزاری از زن
euphuistic U مبنی برتصنع
equivocatory U مبنی برایهام
empiric U مبنی بر تجربه
suppositional U مبنی بر فرض
revocatory U مبنی بر فسخ
polytheistic U مبنی بر شرک
polytheeistic U مبنی بر شرک
impostrous U مبنی بر شیادی
usurious U مبنی بررباخواری
matricidal U مبنی بر مادرکشی
octonal U مبنی برهشت
octonary U مبنی برهشت
irreverential U مبنی بر بی حرمتی
inversive U مبنی بر قلب
mediatorial U مبنی بر میانجیگری
visitorial U مبنی بر سرکشی
licentious U مبنی بر هرزگی
paraphrastic U مبنی برتفسیر
to the effect that U مبنی براینکه
sophistic U مبنی بر مغالطه
investigative U مبنی بر رسیدگی
geomantic U مبنی بر رمل
monometallic U مبنی بر یک فلز
selectively U مبنی بر انتخاب
condolatory U مبنی برهمدردی
abstentious U مبنی برپرهیزکاری
causal U مبنی بر سبب
egotistic U مبنی بر خودپسندی
castigatory U مبنی برتنبیه
prophetic U مبنی بر پیشگویی
ill advised U مبنی بر بی اطلاعی
ill-advised U مبنی بر بی اطلاعی
selective U مبنی بر انتخاب
observational U مبنی بر مشاهده
dualistic U مبنی برخداشناس
heretical U مبنی برفساد
deprecative U مبنی بربیمیلی
rose coloured U مبنی برخوش بینی
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
appreciatively U مبنی بر قدردانی قدرشناس
papistic U مبنی برپاپ پرستی
resumptive U مبنی برادامه یاتجدید
deliberative U مبنی بر تامل و مشاوره
egoistic U مبنی بر اثصول خودپرستی
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
individualistic U مبنی بر استقلال تکی
historic U معروف مبنی بر تاریخ
retrocessive U مبنی برواگذاری ثانوی
inquisitorial U مبنی بربازجویی زیاد
phonologic U مبنی بر صدا شناسی
royalistic U مبنی برسلطنت خواهی
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
scepsis U فلسفه مبنی برتردید
skepsisŠskepticŠetc U فلسفه مبنی برتردید
precrastinative U مبنی بر مسامحه یا تعلل
rationalistic U مبنی براصالت عقل
sensuously U مبنی بر لذات جسمانی
polygamic U مبنی بر تعدد ازواج
rationalistic U مبنی براستدلال عقلی
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
soritical U مبنی برقیام مسلسل
sensuous U مبنی بر لذات جسمانی
oblatory U مبنی بر نذر یا هدیه
well intentioned U مبنی بر نیت خوب
commutative U مبنی بر تبدیل یامبادله
illusional U مبنی باشتباه بینائی
procrastinatory U مبنی برمسامحه یاتعلل
irrepentant U مبنی بر عدم پشیمانی
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
insinuative U مبنی بر خود شیرینی
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
documentaries U مبنی بر مدرک یا سند
in perspective U مبنی براصول منافرومرایا
acclamatory U مبنی برهلهله و تحسین
negotiatory U مبنی بر معامله یا گفتگو
negatory U مبنی بر نفی یا انکار
appreciative U مبنی بر قدردانی قدرشناس
elenctic U مبنی برتکذیب منطقی
documentary U مبنی بر مدرک یا سند
documental U مبنی برمدرک یاسند
cavilling U مبنی برخرده گیری
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
evidentiary U مبنی برمدرک مدرک دار
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
imperialistic U مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
pluviometric U مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
pre-emptive U عمل مبنی بر اخذ شفعه
associational U مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
atheistical U مبنی برانکار هستی خدا
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
slaughterous U مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
intuitive U مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
petitory U مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
traditional U مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
humoristic U مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
euphonical U مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
renunciatory U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciative U مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com