English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hyperope U مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method U روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line U بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
long sightedness U دوربینی
far sightedness U دوربینی
farsightedness U دوربینی
hyperopia U دوربینی
long sight U دوربینی
hypermetropia U دوربینی
hypermetropia U مرض دوربینی
hyperopia U مرض دوربینی
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
given U مبتلا
stricken U مبتلا
lepers U مبتلا به جذام
tuberculate U مبتلا بمرض سل
infect U مبتلا و دچارکردن
infecting U مبتلا و دچارکردن
amnesiac U مبتلا به فراموشی
afflict U مبتلا کردن
afflicting U مبتلا کردن
afflicts U مبتلا کردن
amnesic U مبتلا به فراموشی
allergic U مبتلا به آلرژی
colicky U مبتلا بهقولنج
constipated U مبتلا بهیبوست
rheumaticky U مبتلا بهرماتیسم
varicose U مبتلا به واریس
unhinged U مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
leper U مبتلا به جذام
mangey U مبتلا به جرب
infects U مبتلا و دچارکردن
bronchitic U مبتلا به برنشیت
mangey U مبتلا به گری
giddy U مبتلا به دوار سر
glandered U مبتلا به مشمشه
mangy U مبتلا به گری
gangrenous U مبتلا به قانقاریا
hemophilic U مبتلا به هموفیلی
mangy U مبتلا به جرب
meningitic U مبتلا به مننژیت
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
psychopath U مبتلا بامراض روانی
leukotic U مبتلا به مرض لوسمی
gapy U مبتلا به دهن دره
rheumatic U ادم مبتلا بدردمفاصل
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
greensick U مبتلا به یرقان سفید
spastic U مبتلا به فلج تشنجی
spastics U مبتلا به فلج تشنجی
greensick U مبتلا به یرقان ابیض
stenosed U مبتلا به تنگی نفس
psychopaths U مبتلا بامراض روانی
bleeder U مبتلا به خون روش
bleeders U مبتلا به خون روش
arthritic U مبتلا به اماس مفصل
pleuritic U مبتلا به ذات الجنب
plaguer U مبتلا به طاعون کننده
schizophrenics U مبتلا بجنون جوانی
schizophrenic U مبتلا بجنون جوانی
liverish U مبتلا به مرض جگر
septicaemic U مبتلا بگند خونی
cachectic U مبتلا بسوء هاضمه وضعف
poliomyelitic U مبتلا به بیماری فلج کودکان
blue baby U طفلی مبتلا به یرقان ازرق
psychoneurotic U مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
schizo U شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
diabetics U مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
diabetic U مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
acidosis U فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
schizoid U مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
agoraphobic U شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
longsighted U دوربین
camera دوربین
long sighted U دوربین
telescopes U دوربین
far-sighted U دوربین
presbyopic U دوربین
night glass U دوربین شب
binocular U دوربین
far seeing U دوربین
telescope U دوربین
the penetration of a telescope U دوربین
far sighted U دوربین
opera glasses U دوربین
cameras U دوربین
security camera U دوربین نظارت
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
surveillance camera U دوربین امنیتی
kodak U دوربین عکاسی
observation camera U دوربین نظارت
security camera U دوربین امنیتی
observation camera U دوربین امنیتی
closed-circuit camera U دوربین نظارت
computing sight U دوربین محاسب
surveillance camera U دوربین نظارت
hypermetrope U ادم دوربین
CCTV camera U دوربین امنیتی
spyglass U دوربین کوچک
box cameras U دوربین قوطی
telescopy U فن استعمال دوربین
camera-shy U بیزار از دوربین
the penetration of a telescope U قوه دوربین
theodo;ite U دوربین مهندسی
box camera U دوربین قوطی
reticle U عدسی دوربین
reflex sight U دوربین منشوری
metascope U دوربین تک چشمی
miniature camera U دوربین مینیاتوری
CCTV camera U دوربین نظارت
vial U حباب دوربین
television camera tube U دوربین تلویزیونی
elbow telescope U دوربین بازویی
director sight U دوربین هادی
cross hair U خط داخل دوربین
optician U دوربین فروش
camera nadir U خط لولای دوربین
opticians U دوربین فروش
sights U دوربین دیدن
camera tube U دوربین تلویزیونی
pickup tube U دوربین تلویزیونی
color camera U دوربین رنگی
sight U دوربین دیدن
coarse sight U دوربین یدکی
telescopes U دوربین نجومی
electron camera U دوربین الکترونی
field glass U دوربین صحرایی
binocular U دوربین دو چشم
telescope U دوربین نجومی
binocular U دوربین دوچشمی
eye piece U عدسی سر دوربین
lens U عدسی دوربین
gun sight U دوربین توپ
drawtube U لوله دوربین
riflescope U دوربین روی تفنگ
camera nadir U محورلولایی دوربین عکاسی
sight U دوربین نشانه روی
reticle U تار موی دوربین
vidicon U لوله دوربین عکاسی
tachometric sight U دوربین مسافت سنج
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
tachymeter U دوربین مسافت یاب
air survey camera U دوربین عکسبرداری هوایی
telescopic alidade U عضاده دوربین دار
tachometric sight U دوربین مسافت یاب
tacheometer U دوربین نقشه برداری
cameras U دوربین یا جعبه عکاسی
camera دوربین یا جعبه عکاسی
sightings U دیدن از داخل دوربین
camera magazine U کاست فیلم دوربین
sighting U دیدن از داخل دوربین
spotting scope U دوربین روی سه پایه
camera axis U محور دوربین عکاسی
sights U دوربین نشانه روی
reticle U شبکه دوربین نجومی
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
fixed reticle U عدسی ثابت دوربین
minicamera U دوربین خیلی کوچک
minicam U دوربین خیلی کوچک
miniature camera U دوربین تصاویر کوچک
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
macrometer U دوربین مسافت سنج
dumpy level U تراز دوربین دار
drawtube U دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
line of collimation U خط تنظیم عدسی دوربین
isocentre U خط المرکزین دوربین عکاسی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
infrared viewer U دوربین مادون قرمز
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
surveillance camera U دوربین مدار بسته
security camera U دوربین مدار بسته
opera glass U دوربین مخصوص اپرا
glass U ایینه شیشه دوربین
(iris) diaphragm U دیافراگم [دوربین عکاسی]
colminator U دوربین شاخص توپ
iris U دیافراگم [دوربین عکاسی]
computing gunsight U دوربین محاسب توپ
CCTV camera U دوربین مدار بسته
observation camera U دوربین مدار بسته
camcorder U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
power U درشت نمایی قدرت دوربین
camcorders U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
powered U درشت نمایی قدرت دوربین
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
powering U درشت نمایی قدرت دوربین
tricking U درجه بندی عدسی دوربین
tricked U درجه بندی عدسی دوربین
glass U دستگاه ارتفاع سنج دوربین
instrument U وسیله دوربین یا زاویه یاب
optician U عینک فروش دوربین ساز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com