English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
unskilled <adj.> U مبتدی
beginners U مبتدی
beginner U مبتدی
tyro U مبتدی
tiro U مبتدی
abecedarian U مبتدی ابتدایی
novices U مبتدی جدیدالایمان
novice U مبتدی جدیدالایمان
neophyte U مبتدی نوچه
neophytes U مبتدی نوچه
bug boy U سوارکار مبتدی
youngling U جوانک مبتدی
dog paddle U شنای اشخاص مبتدی
tiro or tyro U تازه کار مبتدی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resulting U ناشی
maladroit U ناشی
skill less U ناشی
result U ناشی
descended U ناشی
skilless U ناشی
therefrom U ناشی از ان
due U ناشی از
amateurish U ناشی
muffs U ناشی
dilettanti U ناشی
even tual U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
resulted U ناشی
dilettante U ناشی
resultant U ناشی
dilettantes U ناشی
mala filde U ناشی
muffed U ناشی
Due to U ناشی از
on account of somebody [something] U ناشی از
muff U ناشی
muffing U ناشی
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
gaucherie U ناشی گری
issue U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
awkward U بی لطافت ناشی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
emanate U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
guttural U ناشی از گلو
toxic U ناشی از زهراگینی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
novice U ادم ناشی
awkwardness U ناشی گری
novices U ادم ناشی
emanating U ناشی شدن
gremie U بی تجربه و ناشی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
internal U ناشی ازدرون
premune U ناشی از جلوگیری
unperfect U ناشی نابلد
privative U ناشی از محرومیت
variorum U ناشی ازچندمنبع
tisy U ناشی از مستی
stingy U ناشی از خست
unskil U ناشی بی مهارت
rises U ناشی شدن
sequent U منتج ناشی
rhapsodical U ناشی از احساسات
rise U ناشی شدن از
negligent U ناشی از بی مبالاتی
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
shear crack U ترک ناشی از برش
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
resulting U ناشی شدن نتیجه
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
resulted U ناشی شدن نتیجه
result U ناشی شدن نتیجه
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
short sighted U ناشی از کوته نظری
intuitional U ناشی از درک مستقیم
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
wind wave U موج ناشی از باد
wind wave U خیز اب ناشی از باد
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
inexpertly U ازروی ناشی گری
impiteous U ناشی از سخت دلی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
renunciatory U ناشی از انکار نفس
renunciative U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
shear stress U تنش ناشی از برش
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
occupation disease U امراض ناشی از کار
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
comes U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
well meaning U ناشی از قصد خوب
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
internal U باطنی ناشی ازدرون
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
proceed U ناشی شدن از عایدات
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
well-meaning U ناشی از قصد خوب
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
derives U ناشی شدن از منتج کردن
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
derive U ناشی شدن از منتج کردن
lummox U ادم ناشی وخام دست
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com