English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ship broker U مباشر مالکین کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coxswain U مباشر کشتی
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
zemindar U مالکین زمین
yeomanry U خرده مالکین
zamindar U مالکین زمین
yeomanry U گروه خرده مالکین
joint owner U در جمع مالکین مشاع
riparian rights U حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
churchwarden U مباشر
proctor U مباشر
intendant U مباشر
foreman U مباشر
principal offender U مباشر
foremen U مباشر
seneschal U مباشر
supervisor U مباشر
supervisors U مباشر
district overseer U مباشر
overseers U مباشر
case of need U مباشر
superintendents U مباشر
superintendent U مباشر
perpetrators U مباشر
minders U مباشر
perpetrator U مباشر
minder U مباشر
bailiffs U مباشر
bailiff U مباشر
steward U مباشر
conductor U مباشر
ganger U مباشر
managers U مباشر
manager U مباشر
overseer U مباشر
stewards U مباشر
conductors U مباشر
churchwardens U مباشر
superintendent U نافر مباشر
stewards U مباشر نافر
commissaries U گماشته مباشر
superintendents U نافر مباشر
supervisory U مباشر پیشه
shipper U مباشر حمل
supervisory staff U کارمندان مباشر
commissary U گماشته مباشر
foreman U مباشر کارگران
foremen U مباشر کارگران
steward U مباشر نافر
forehands U سرعمله مباشر
forehand U سرعمله مباشر
perpetrators U مباشر در جرم مرتکب
perpetrator U مباشر در جرم مرتکب
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
principal offender U مباشر در جرم مجرم اصلی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
board U کشتی
on shipboard U در کشتی
boarded U کشتی
on the sea U در کشتی
hulks U کشتی
hulk U کشتی
on the water U در کشتی
on board a ship U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
flat U پل کشتی
flattest U پل کشتی
ships U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
vessel U کشتی
ark U کشتی
ship کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
puppis U کشتی دم
wrestling U کشتی
vessels U کشتی
deck U پل کشتی
catch U کشتی کج
by water U با کشتی
collier U کشتی
aft U در پس کشتی
foreship U سر کشتی
bottoms U کشتی
carina U کشتی
carinae U کشتی
decked U پل کشتی
afloat U در کشتی
decks U پل کشتی
argo U کشتی
bottom U کشتی
bilge U اب ته کشتی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
matman U کشتی گیر
merchant ship U کشتی تجارتی
bill of loading U جواز کشتی
bill of lading U ستمی کشتی
double-decker U کشتی دوعرشهای
berths U خوابگاه کشتی
commercial marine U کشتی تجاری
berth U خوابگاه کشتی
merchantman U کشتی بازرگانی
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
combatant vessel U کشتی جنگی
merchantman U کشتی تجارتی
docks U تعمیرگاه کشتی
mate's receipt U رسیدکاپیتان کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
at the fore U در جلوی کشتی
deck plan U افق پل کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
argosy U کشتی بزرگ
lumper U باربر کشتی
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
deck gang U ملوان پل کشتی
deadman U مهاربند کشتی
bill of loading U بارنامه کشتی
commondo ship U کشتی نیروبر
argosy U کشتی تجاری
bilge water U گنداب کشتی
bige water U گنداب کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
cuddy U اطاقک کشتی
cutwater U دماغه کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
passenger liner U کشتی مسافری
cargo boat U کشتی باری
on shipboard U سوار کشتی
cargo boat U کشتی بارکش
catch as catch can U کشتی ازاد
caulker U درزگیر کشتی
propeller U پروانه کشتی
castway U کشتی شکسته
cargo liner U کشتی باری
parent ship U کشتی مادر
pancratist U کشتی گیر
packet boat U کشتی نامه بر
wrecking U کشتی شکستگی
carrying vessel U کشتی باربری
carina U کشتی حمال
cargo ship U کشتی باری
on board a ship U سوار کشتی
marker ship U کشتی نماینده
shipbuilding U کشتی سازی
motor vessel U کشتی موتوری
coal whipper U زغال کش کشتی
midships U در میان کشتی
cargo U محموله کشتی
cargoes U محموله کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
towing boat U کشتی یدک کش
dockyard U تعمیرگاه کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
dockyards U تعمیرگاه کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com