Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
venture
U
مبادرت ریسک
ventured
U
مبادرت ریسک
ventures
U
مبادرت ریسک
venturing
U
مبادرت ریسک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to betake oneself
U
مبادرت کردن
to a. oneself
U
مبادرت کردن
to set on
U
مبادرت کردن به
attacks
U
مبادرت کردن به
attacked
U
مبادرت کردن به
emprize
U
مبادرت کردن
attack
U
مبادرت کردن به
aggress
U
مبادرت کردن
venture
U
اقدام یا مبادرت کردن به
venturing
U
اقدام یا مبادرت کردن به
adventure
U
باتهور مبادرت کردن
ventured
U
اقدام یا مبادرت کردن به
adventures
U
باتهور مبادرت کردن
ventures
U
اقدام یا مبادرت کردن به
fall to
U
بکاری مبادرت کردن
enterprises
U
مبادرت بکاری کردن
enterprise
U
مبادرت بکاری کردن
to set one's hand to a task
U
بکاری مبادرت کردن
to put ones hand to anything
U
بکاری مبادرت کردن
he proceeded to investigate it
U
بتحقیق ان مبادرت نمود
to offer at any thing
U
بکاری مبادرت ورزیدن
betook
U
دست زده مبادرت کرده
to a an under taking
U
باجرات بکاری مبادرت کردن
self slayer
U
مبادرت کننده بخود کشی
risked
U
ریسک
risk
U
ریسک
risking
U
ریسک
risks
U
ریسک
sail in
U
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
risk lover
U
طرفدار ریسک
titmouse
U
چرخ ریسک
emergency risk
U
ریسک اضطراری
skate on thin ice
<idiom>
U
ریسک کردن
balancing of portfolio
U
پوشاندن ریسک
to incur a risk
U
ریسک کردن
riskiest
U
ریسک دار
risky
U
ریسک دار
riskier
U
ریسک دار
risks
U
مخاطره ریسک خطر
risk avoider
U
اجتناب کننده از ریسک
producer's risk
U
ریسک تولید کننده
owner's risk
U
ریسک صاحب کالا
risk
U
مخاطره ریسک خطر
risked
U
مخاطره ریسک خطر
risking
U
مخاطره ریسک خطر
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
mutual fund
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
hairy
<idiom>
U
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
dicey
<idiom>
U
ریسک دار
[اصطلاح روزمره]
Don't push your luck!
U
[این وضعیت را]
ریسک نکن!
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
He took his chance.
U
او
[مرد]
این ریسک را کرد.
This is a calculated risk.
U
این یک ریسک حساب شده است
carrier's risk
U
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
To twist the lions tail .
U
با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
dare
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
to set about
U
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
attack
U
مبادرت کردن به تاخت کردن
attacked
U
مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks
U
مبادرت کردن به تاخت کردن
attempt
U
قصد کردن مبادرت کردن به
attempting
U
قصد کردن مبادرت کردن به
attempts
U
قصد کردن مبادرت کردن به
attempted
U
قصد کردن مبادرت کردن به
run a risk
<idiom>
U
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com