English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
we must winnow away the refuse U بگیریم
we have done our work U را کردیم
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. U اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
we lost sight of him U از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
oughtn't U نباید
ought not U نباید
we oened at page 0 U صفحه 01 کتاب را باز کردیم
we squared for our meal U حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
we made a night of it U چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
Supposing she comes, then what ? U حالافرض کردیم آمد بعد چه؟
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
one must U نباید گفت
We painted the town red . U تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
We mark out the tennis court. U زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
We had a nice long walk today. U امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
We did the zoo to our hearts content. U گردش سیری درباغ وحش کردیم
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
We talked until midnight. and then separated. U تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) . U درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
we sang them home U ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
You should not over – exert yourself. U نباید بخودتان فشار بیاورید
his heart to grief U دل بکف غصه نباید سپرد
We cloced in on the enemy . U حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
One must not judge by appearances . U بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
throwing line U نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Time lost cannot be won again. <idiom> U فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
Something wI'll turn up . U خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
never to be forgotten U فراموش نشدنی
let it lay <idiom> U فراموش کردن
forgot U فراموش کرد
slip one's mind <idiom> U فراموش شده
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
absent-minded <idiom> فراموش خیال
forgets U فراموش کردن
Forgive and forget. <proverb> U ببخش و فراموش کن.
absent-minded <idiom> U فراموش کار
freemasons hall U فراموش خانه
forgetter U فراموش کننده
foregettable U فراموش شدنی
disremember U فراموش کردن
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
to fall in to oblivion U فراموش شدن
to pass into silence U فراموش شدن
unforgettable U فراموش نشدنی
haunting U فراموش نشدنی
forget U فراموش کردن
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
forget-me-nots U گل مرا فراموش مکن
lose sight of <idiom> U ندیدن ،فراموش کردن
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
forgotten U فراموش کرده یا شده
By the way . Incidentally. U راستی ( تا فراموش نکردم )
myosote U گل مرا فراموش مکن
mouse ear U گل مرا فراموش مکن
forget-me-not U گل مرا فراموش مکن
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
Freemason U عضو فراموش خانه فراماسیون
let bygones be bygones <idiom> U فراموش کردن اتفاقات گذشته
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
Freemasons U عضو فراموش خانه فراماسیون
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
unlearnt U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearns U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
skip it <idiom> U همه چیز را درموردآن فراموش کردن
unlearn U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
Have you forgotten our drinks? U آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
not to lose sight of U ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
misremember U غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
we had a narrow majority U بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
self forgetful U نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
what a night we made of it U چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com