English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
predacity U صیادی
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
launching U قایق ورزشی و صیادی
launch U قایق ورزشی و صیادی
launched U قایق ورزشی و صیادی
launches U قایق ورزشی و صیادی
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
kiddle U بند توردار برای ماهی گیری
purse seine U تور کیسهای برای ماهی گیری
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
pickup U انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
jacklight U ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
commissioned U مجاز
permitted U مجاز
licensed U مجاز
authorised U مجاز
metonymy U مجاز
lawful U مجاز
certified U مجاز
tropologic U مجاز
at liberty U مجاز
licensable U مجاز
allowed U مجاز
admittable U مجاز
admissible U مجاز
permissive U مجاز
admissibll U مجاز
permissible U مجاز
authorrized U مجاز
toluene U حد مجاز
allowable U مجاز
rated U مجاز
authorized U مجاز
legal U مجاز
frees U مجاز منفصل
legitimises U مجاز کردن
tolerances U تفاوت مجاز
legitimised U مجاز کردن
freeing U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
revocable contract U عقد مجاز
metonym U مجاز مرسل
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
legitimized U مجاز کردن
ban item U غیر مجاز
legitimize U مجاز کردن
legitimization U مجاز کردن
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
legitimising U مجاز کردن
bag limit U حد مجاز صید
permissible dosage U دوز مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
tolerances U خطای مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
authorized program U برنامه مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorized bank U بانک مجاز
prescribed load U بار مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
troplogy U مجاز گوئی
bona fide holder U دارنده مجاز
trope U مجاز استعاره
authorise U مجاز نمودن
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
free U مجاز منفصل
authorized strength U استعداد مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
figuratively U بطور مجاز
fair game U شکار مجاز
accredited U مجاز معتبر
tolerance U خطای مجاز
licit U روا مجاز
working load U بار مجاز
justifiability U مجاز بودنی
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
safe load U بار مجاز
permitting U مجاز کردن
allowable cargo load U بار مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable load U بار مجاز
allowable stress U تنش مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
dosing U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
dosed U مقدار مجاز
dose U مقدار مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
complement U حد مجاز مکمل
setting U شدت مجاز
permits U مجاز کردن
permit U مجاز کردن
speed limit U سرعت مجاز
speed limits U سرعت مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
contraband U غیر مجاز
unauthorized U غیر مجاز
permissible load U بار مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
admitance U روا مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
permissibly U بطور مجاز
lawfully U به طور مجاز
settings U شدت مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
allowance U میزان مجاز
licensing hours زمان مجاز
working stress U تنش مجاز
not allowed U غیر مجاز
allowances U میزان مجاز
impermissible U غیر مجاز
legitimizing U مجاز کردن
legitimizes U مجاز کردن
complements U حد مجاز مکمل
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
security U مشخصات کاربران مجاز
permissible dosage U میزان داروی مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
illigal character U دخشه غیر مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
forbidden band U نوار غیر مجاز
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
tensile stress U تنش کششی مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
number U مجموعه مقادیر مجاز
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com