English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flocculose U مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flocculous U مانند دستههای پشم بهم چسبیده
bouquet design U طرح دسته گلی مانند گل فرنگ
posy [bouquet] U یک دسته گل [مانند گل فرنگ و یا نقش های لهستانی]
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
villous U کرکی
flannelette U کرکی
fuzzy U کرکی
villiform U کرکی
fuzzier U کرکی
flocculent U کرکی
lanose U کرکی
tomentulose U کرکی
shagginess U کرکی
cottony U کرکی
flocky U کرکی
fuzziest U کرکی
flocculous U کرکی
fluffy U کرکی
fluffiness U خاصیت کرکی
plumy U شبیه پر کرکی
downiness U حالت کرکی
woolie U عرق گیر کرکی
wooly U عرق گیر کرکی
villiform U دارای ریشههای کرکی و مخملی
fuzz U ریش تازه جوان کرکی شدن
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
close aboard U چسبیده به
clung U چسبیده
adhesive U چسبیده
adhesives U چسبیده
sessile U چسبیده
stickit U چسبیده
skin-tight U چسبیده
conglutinate U به هم چسبیده
adnascent U چسبیده
coherent U چسبیده
incompact U بهم چسبیده
syndactylism U چسبیده انگشتی
adherents U بهم چسبیده
coadunate U بهم چسبیده
skintight U چسبیده بتن
impacted U بهم چسبیده
serried U بهم چسبیده
sealed U محکم چسبیده
skintight U بپوست چسبیده
seried U بهم چسبیده
adherent U بهم چسبیده
concrete U بهم چسبیده
syndacty U چسبیده انگشت
adnate U بهم چسبیده
gomerulus U توده بهم چسبیده
adequateness U بهم چسبیده بودن
adhering U بهم چسبیده بودن
hide bound U پوست بتن چسبیده
hidebound U پوست بتن چسبیده
Siamese twins U دوقلوهای بهم چسبیده
parabiotic twins U دوقلوهای بهم چسبیده
adheres U بهم چسبیده بودن
adhered U بهم چسبیده بودن
adhere U بهم چسبیده بودن
systylous U دارای خامههای بهم چسبیده
syndactyle U دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده
siamese twin U یکی از دو قلوهای بهم چسبیده
jerkins U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
jerkin U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
plectognath U ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gyrus U لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
back slide U شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
spread eagle U سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
fuzz U ریش ریش شدن کرکی کردن
key O کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
sorts U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
shoals of people U دسته دسته مردم
group U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
classify U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
sort U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
trooping U دسته دسته شدن
sorted U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
streams of people U دسته دسته مردم
groups U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
troop U دسته دسته شدن
windrow U دسته دسته کردن
trooped U دسته دسته شدن
sects U دسته دسته مذهبی
they came in bands U دسته دسته امدند
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
platoons U دسته
bunching U دسته
platoon U دسته
passel U دسته
assortments U دسته
tussock U دسته مو
tussocks U دسته مو
nib U دسته
groups U دسته دسته
scores U دسته دسته
hilts U دسته
bunches U دسته
bunched U دسته
wisp U دسته
handle U دسته
assortment U دسته
handles U دسته
bunch U دسته
work team U دسته
wisps U دسته
shook U دسته
batch U دسته
parcels U دسته
skulking U دسته
bracket U دسته
lever U دسته
levers U دسته
gang U دسته
skulks U دسته
confraternity U دسته
skulked U دسته
skulk U دسته
group U دسته
parcel U دسته
batches U دسته
trooping U دسته
trooped U دسته
troop U دسته
groups U دسته
gangs U دسته
pitman U دسته
sheaf U دسته
helm U دسته
helms U دسته
hilt U دسته
tufts U دسته
category U دسته
clans U دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . U دسته گل
bail arm U دسته
lugs U دسته
lugging U دسته
genus U دسته
lugged U دسته
A bouquet (bunch)of flowers. U دسته گه
lug U دسته
clan U دسته
army U دسته
armies U دسته
tuft U دسته
nibs U دسته
procession U دسته
range U دسته
bundle U دسته
handhold U دسته
ranged U دسته
ranges U دسته
cluster U دسته
handgrip U دسته
teams U دسته
team U دسته
bodle U دسته
boodle U دسته
crank U دسته
haft U دسته
kinds U دسته
cranked U دسته
kindest U دسته
sections U دسته
bundling U دسته
section U دسته
bevy U دسته
helve U دسته
processions U دسته
cluster bombs U دسته
lot U دسته
brigades U دسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com