Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
similarities
U
مانند بودن همگونگی
similarity
U
مانند بودن همگونگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
simulates
U
مانند بودن
simulating
U
مانند بودن
resembling
U
مانند بودن
resembles
U
مانند بودن
simulate
U
مانند بودن
like
U
بودن مانند
liked
U
بودن مانند
likes
U
بودن مانند
to look alike
U
مانند هم بودن
to look like
U
مانند بودن
resemble
U
مانند بودن
resembled
U
مانند بودن
to correspond to
U
مانند
[مشابه]
بودن
to look like the real thing
U
مانند چیزی واقعی بودن
parallels
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
U
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
U
لایه مانند ورقه مانند
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
include
U
شامل بودن متضمن بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
agree
U
متفق بودن همرای بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
U
بودن واقع بودن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
blotchy
U
لک مانند
penniform
U
پر مانند
womanlike
U
زن مانند
without an e.
U
بی مانند
lambdoid
U
مانند
plumelike
U
پر مانند
uniquely
U
بی مانند
thready
U
نخ مانند
unequalled
U
بی مانند
pipelike
U
نی مانند
encephaloid
U
مخ مانند
etc
U
و مانند آن
inapproachable
U
بی مانند
analog
U
مانند
threadlike
U
نخ مانند
liplike
U
لب مانند
unparalleled
U
بی مانند
arundinaceous
U
نی مانند
vide
U
مانند
goatish
U
بز مانند
foggy
U
مانند مه
foggiest
U
مانند مه
myrtle formed
U
اس مانند
argillaceous
U
رس مانند
argillaceous
U
گل مانند
gypsiferous
U
گچ مانند
unequaled
U
بی مانند
capitate
U
مانند سر
impish
U
جن مانند
mammilary
U
مانند
aquiform
U
اب مانند
mammilliform
U
مانند
capillaceous
U
مانند نخ
foggier
U
مانند مه
analogue
U
مانند
near
U
مانند
tough
U
پی مانند
as
U
مانند
icily
U
یخ مانند
unprecedentedly
U
بی مانند
unprecedented
U
بی مانند
inimitable
U
بی مانند
simulant
U
مانند
tougher
U
پی مانند
incomparable
U
بی مانند
toughest
U
پی مانند
near-
U
مانند
similiar
U
مانند
analogues
U
مانند
filiform
U
نخ مانند
nears
U
مانند
nearing
U
مانند
anthoid
U
گل مانند
nearest
U
مانند
frothy
U
کف مانند
nearer
U
مانند
castellated
U
دژ مانند
analogous
U
مانند
neared
U
مانند
reedier
U
نی مانند
after the example of
U
مانند
floriform
U
گل مانند
plumose
U
پر مانند
fluty
U
نی مانند
unique
U
بی مانند
fulidal
U
اب مانند
and so on
U
و مانند ان
etcetera
U
و مانند ان
similar
U
مانند
feathery
U
پر مانند
unapproachable
U
بی مانند
reedy
U
نی مانند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com