Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shut out
U
مانع پیروزی حریف شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
win by retirement
U
پیروزی با کنار رفتن حریف
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
outrunning
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
outrun
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
hinders
U
مانع حریف شدن
hinder
U
مانع حریف شدن
hindering
U
مانع حریف شدن
hindered
U
مانع حریف شدن
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
hedgehog
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
U
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dam
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
U
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
U
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
take
U
پیروزی
victories
U
پیروزی
achievement
پیروزی
triumphs
U
پیروزی
triumphing
U
پیروزی
triumphed
U
پیروزی
triumph
U
پیروزی
takes
U
پیروزی
victoriously
U
با پیروزی
score
U
پیروزی
beat
U
پیروزی
beats
U
پیروزی
victoriousness
U
پیروزی
conquest
U
پیروزی
conquests
U
پیروزی
scores
U
پیروزی
scored
U
پیروزی
victory
U
پیروزی
win
U
پیروزی
wins
U
پیروزی
garrison finish
U
پیروزی غیرمنتظره
success
U
پیروزی نتیجه
conquer
U
پیروزی یافتن بر
conquers
U
پیروزی یافتن بر
steals
U
پیروزی غیرمنتظره
successes
U
پیروزی نتیجه
trophy
U
نشان پیروزی
trophies
U
نشان پیروزی
steal
U
پیروزی غیرمنتظره
win on points
U
پیروزی با امتیاز
winnable
U
شایسته پیروزی
trophy
U
یادگاری پیروزی
V-sign
U
علامت پیروزی
V-signs
U
علامت پیروزی
trophies
U
یادگاری پیروزی
conquering
U
پیروزی یافتن بر
nike
U
الهه پیروزی
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
win
U
پیروزی برد
triumphal
U
حاکی از پیروزی
wins
U
پیروزی برد
triumphal cloumn
U
برج پیروزی
victory day
U
روز پیروزی
v day
U
روز پیروزی
paeans
U
پیروزی نامه
victory stele
U
لوح پیروزی
paean
U
پیروزی نامه
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor
U
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
sudden victory
U
پیروزی در وقت اضافی
paeans
U
پیروزی نامه نوشتن
win by knockout
U
پیروزی با ناک اوت
paean
U
پیروزی نامه نوشتن
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
achievements
U
پیروزی کار بزرگ
pewter
U
جام پیروزی جایزه
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
palm
U
نخل خرما نشانه پیروزی
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
palms
U
نخل خرما نشانه پیروزی
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
edges
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
head hunt
U
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
die
U
ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
adversarial
U
حریف
adversaries
U
حریف
match
U
حریف
matches
U
حریف
adversary
U
حریف
opponent
U
حریف
competitors
U
حریف
competitor
U
حریف
rivaled
U
حریف
rivaling
U
حریف
rivalled
U
حریف
rivalling
U
حریف
rivals
U
حریف
rival
U
حریف
challenger
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
foes
U
حریف
foe
U
حریف
opponents
U
حریف
challengers
U
حریف
targetted
U
سینه حریف
targetting
U
سینه حریف
copings
U
حریف شدن
copes
U
حریف شدن
opponent
U
حریف طرف
swingman
U
همه فن حریف
targets
U
سینه حریف
targeting
U
سینه حریف
targeted
U
سینه حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
opponents
U
حریف طرف
adversaries
U
حریف کشتی
charge
U
حمله به حریف
charges
U
حمله به حریف
jack of all trades
U
همه فن حریف
adversary
U
حریف کشتی
jacks of all trades
U
همه فن حریف
target
U
سینه حریف
coped
U
حریف شدن
cope
U
حریف شدن
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
victim
U
حریف ضعیف
victims
U
حریف ضعیف
ended
U
زمین حریف
drop
U
جاگذاشتن حریف
dropped
U
جاگذاشتن حریف
end
U
زمین حریف
downfield
U
زمین حریف
dropping
U
جاگذاشتن حریف
away
U
زمین حریف
drops
U
جاگذاشتن حریف
sell a dummy
U
فریفتن حریف
ends
U
زمین حریف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
head butt
U
با سر به حریف زدن
playing the man
U
بازی با حریف
shadows
U
چسبیدن به حریف
shadowing
U
چسبیدن به حریف
shadowed
U
چسبیدن به حریف
shadow
U
چسبیدن به حریف
outroll
U
شکست دادن حریف
pattern offense
U
موضعگیری در برابر حریف
outclassed
U
شکست فاحش حریف
draws
U
رویارویی دو حریف در اغار
outclass
U
شکست فاحش حریف
outclassing
U
شکست فاحش حریف
outplay
U
بازی بهتر از حریف
outclasses
U
شکست فاحش حریف
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
draw
U
رویارویی دو حریف در اغار
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
unanswered
U
همردیف نبودن حریف
circle dodge
U
گریز از حریف در مسیرمنحنی
manage a person
U
حریف کسی شدن
blocks
U
سدکردن غیرمجاز حریف
onside
U
پا به توپ در زمین حریف
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
deceived
U
فریب دادن حریف
scout
U
ارزیابی حریف اینده
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
go behind
U
به پشت حریف رفتن
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
back sacrifice throw
U
افکندن حریف ازپشت
deceiving
U
فریب دادن حریف
deceives
U
فریب دادن حریف
deceive
U
فریب دادن حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com