English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
office-holders U دیوان سالار
office-holder U دیوان سالار
bureaucracies U کاغذ پرانی دیوان سالاری
bureaucracy U کاغذ پرانی دیوان سالاری
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
paperwork U کاغذ بازی
to drown in paperwork <idiom> U در کار کاغذ بازی غرق شدن [اصطلاح مجازی]
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
sprocket feed U محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
tractor feed U روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
friction feed U تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
technocrats U فن سالار
chieftains U سالار
technocrat U فن سالار
chieftain U سالار
elitist U نخبه سالار
warlord U جنگ سالار
overseer of irrigation channel U مادی سالار
paterfamilias U سالار خانواده
elitists U نخبه سالار
head U سالار عنوان
chief U قائد سالار
chiefs U قائد سالار
goodman U سالار مهمانخانه دار
major-domo U نافر خوان سالار
major-domos U نافر خوان سالار
major domo U نافر خوان سالار
sheet U سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheets U سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
skips U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper U کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flowed U درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow U درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows U درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper U کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
divan U دیوان
diwan U دیوان
bureaus U دیوان
starkers U دیوان
chancellery U دیوان
bureau U دیوان
office-holder U دیوان گر
tribunal U دیوان
office-holders U دیوان گر
tribunals U دیوان
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
prose work U دیوان نثر
poetical works U دیوان شعر
devitry U گروه دیوان
bureaucratic U دیوان سالارانه
financial tribunal U دیوان محاسبات
bureaucracy U دیوان سالاری
bureaucracies U دیوان سالاری
prose work U دیوان منثور
tribunal U دیوان محاکمات
tribunals U دیوان محاکمات
supreme court U دیوان تمیز
tribunal of arbitration U دیوان داوری
arbitral tribunal U دیوان داوری
Chief Justice U رئیس دیوان عالی
assocation justise U مستشار دیوان عالی
to hold an a U دیوان منعقد کردن
high court of cassation U دیوان عالی کشور
high court of cassation U دیوان عالی تمیز
hight court of cassetion U دیوان عالی کشور
hight court of cassetion U دیوان عالی تمیز
Chief Justices U رئیس دیوان عالی
supreme court U دیوان عالی کشور
distinguished investigated by the U رای دیوان عالی کشور
justice of supreme court U مستشار دیوان عالی کشور
iran u.s. claims tribunal U دیوان دعاوی ایران و امریکا
permanent court of international arbitra U دیوان دایمی داوری بین المللی
toner U که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
stated U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
state U دولتی
governmental U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
state- U دولتی
states U دولتی
stating U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
government departments U دوایر دولتی
state prison U زندان دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
government control U نظارت دولتی
state college U دانشکده دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
government control U کنترل دولتی
debenture U حواله دولتی
quasi public U نیمه دولتی
public servants U مامورین دولتی
government sector U بخش دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
civil services U خدمات دولتی
government officials U مامورین دولتی
government property U مال دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
government regulation U مقررات دولتی
government owned industries U صنایع دولتی
state socialism U سوسیالیسم دولتی
privates U غیر دولتی
government office U اداره دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public monopoly U انحصار دولتی
public ownership U خالصه دولتی
public domain U خالصه دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public domain U مالکیت دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
public schools U مدارس دولتی
public sector U بخش دولتی
political circles U دوایر دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
private U غیر دولتی
the funds U وام دولتی
stated U دولتی حالت
state- U دولتی حالت
state U دولتی حالت
state bank U بانک دولتی
public domain U خالصه دولتی
public service U استخدام دولتی
public ship U ناو دولتی
state university U دانشگاه دولتی
states U دولتی حالت
stating U دولتی حالت
nationalized industries U صنایع دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
state planning U برنامه ریزی دولتی
arms U نشان دولتی نیرو
order in council U تصویب نامه دولتی
government securities U اوراق بهادار دولتی
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatized U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
privatize U غیر دولتی کردن
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
privatizes U غیر دولتی کردن
privatizing U غیر دولتی کردن
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
privatising U غیر دولتی کردن
privatises U غیر دولتی کردن
government bonds U اوراق قرضه دولتی
grant U کمک دولتی اعانه
granted U کمک دولتی اعانه
grants U کمک دولتی اعانه
privatised U غیر دولتی کردن
security U گرو سهام قرضه دولتی
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com