English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prohibitive tax U مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
concentrator U گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
symbolically U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolic U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
channeled U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channelled U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channel U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channels U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channeling U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
super- U پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
dual U حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
media U زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
sales tax U مالیات بر فروش کالا
turnover tax U مالیات بر گردش کالا
ISP U شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
exorbitance U گزافی
immenseness U گزافی
export licence U جواز صدور مجوز صدور
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
arbitration U ن می سازد
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
Vegetables dont agree (disagree)with me . U سبزیجات به من نمی سازد
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
A happy heart makes a blooming visage. <proverb> U قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
microprocessor U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
palliatives U مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
palliative U مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
microprocessors U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
lady killer U مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
levy U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levying U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
compound U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
export U صدور
exporting U صدور
exported U صدور
exportation U صدور
emission U صدور
export [to] U صدور [به]
issuing U صدور
issuance credit U صدور
issuance U صدور
emanation U صدور
emissions U صدور
beginnings U بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
platform U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platforms U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
beginning U بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
hardware U دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
date of issuance U تاریخ صدور
export bounty U جایزه صدور
thermionic emission U صدور گرمیونایی
export licence U پروانه صدور
data export U صدور داده
emission characteristic U مشخصه صدور
billing U صدور صورتحساب
date in issuing U تاریخ صدور
specific emission U ضریب صدور
secondary emission U صدور ثانوی
field emission U صدور میدانی
releases U اجازه صدور
issue a guarantee U صدور ضمانتنامه
released U اجازه صدور
release U اجازه صدور
electron emission U صدور الکترون
issue note U برگه صدور
prescription U صدور فرمان
primary emission U صدور اولیه
issued U صدور مطلب
emissive power U قدرت صدور
issue U صدور مطلب
emissions U صدور الکترون
emission U صدور الکترون
issues U صدور مطلب
emission U صدور خروج
exportable U قابل صدور
prescriptions U صدور فرمان
emissions U صدور خروج
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
power fail restart U سهولتی که یک کامپیوتر راقادر می سازد تا پس از قطع برق به عملیات عادی خودبرگردد
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
rom U کدی که توابع Bios را می سازد که در قطعه ROM ذخیره شده اند.
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
secondary emission ratio U شدت صدور ثانوی
perfecting bail U صدور قرارقبولی کفالت
secondary emission characteristic U مشخصه صدور ثانوی
to request issuance U تقاضای صدور کردن
issued U انتشار دادن صدور
issues U انتشار دادن صدور
prohibition U صدور حکم منع
photo electric emission U صدور نور- برقی
photo emission effect U صدور نور- برقی
issue U انتشار دادن صدور
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
bond issue U صدور اوراق قرضه
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
issuable U قابل صدور انتشار دادنی
prejudication U صدور رای پیش از رسیدگی
issue [of something] [ID card or check] U صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
Cambridge ring U استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
Internet U می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
wats U Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
expanded memory system U ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
appleline U IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
thinkable U ممکن
workable <adj.> U ممکن
executable <adj.> U ممکن
practicable <adj.> U ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> U ممکن
manageable <adj.> U ممکن
possible U ممکن
makeable <adj.> U ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> U ممکن
feasible <adj.> U ممکن
feasible U ممکن
conceivable U ممکن
doable <adj.> U ممکن
contrivable <adj.> U ممکن
achievable <adj.> U ممکن
makable <adj.> U ممکن
posse U ممکن
posses U ممکن
possible capacity U گنجایش ممکن
perchance U ممکن است
perhaps U ممکن است
mayhap U ممکن است
available U ممکن الحصول
ternary U با سه حالت ممکن
to be posible U ممکن بودن
warnings U توجه به خط ر ممکن
multilevel U با مقادیر ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
impossible U غیر ممکن
possibilities U چیز ممکن شق
unfeasible <adj.> U غیر ممکن
inexecutable <adj.> U غیر ممکن
possibility U چیز ممکن شق
impracticable <adj.> U غیر ممکن
as far as possible U هر چه ممکن است
interactive U را ممکن میکند
probable error U خطای ممکن
microprocessor U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
to the nth degree <idiom> U بالاترین وجه ممکن
legs U مسیر ممکن در یک تابع
i may go U ممکن است بروم
feasible solutions U راه حلهای ممکن
leg U مسیر ممکن در یک تابع
nemo tenetur ad impossible U غیر ممکن وادارکرد
may U ممکن است میتوان
an impossible act U کار غیر ممکن
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com