English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
levied U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levy U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levying U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lay on U بستن مالیات تحمیل کردن
tax collection U جمع اوری مالیات
tallagers U مامور جمع اوری مالیات وعوارض
assess U مالیات بستن بر
impose U مالیات بستن بر
Scot U مالیات بستن بر
assess U مالیات بستن به
assessed U مالیات بستن بر
assessed U مالیات بستن به
excise U مالیات بستن بر
assessing U مالیات بستن بر
assesses U مالیات بستن بر
assesses U مالیات بستن به
imposes U مالیات بستن بر
assessing U مالیات بستن به
overtaxes U مالیات سنگین بستن بر
overtaxing U مالیات سنگین بستن بر
agist U مالیات بستن برچراندن
overtax U مالیات سنگین بستن بر
levy a tax on U مالیات بر چیزی بستن
levy a tax on something U مالیات بر چیزی بستن
overtaxed U مالیات سنگین بستن بر
taxed U سخت گیری مالیات بستن
taxes U سخت گیری مالیات بستن
tax U سخت گیری مالیات بستن
overtax U مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
overtaxed U مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
overtaxes U مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
overtaxing U مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
proteranthy U گل اوری قبل از برگ اوری
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovating U نو اوری کردن
innovated U نو اوری کردن
innovate U نو اوری کردن
innovates U نو اوری کردن
raking U جمع اوری کردن
to beat up for U جمع اوری کردن
compile U جمع اوری کردن
compiles U جمع اوری کردن
to get in U جمع اوری کردن
massing U جمع اوری کردن
mustered U جمع اوری کردن
recovers U جمع اوری کردن
mass U جمع اوری کردن
muster U جمع اوری کردن
rakes U جمع اوری کردن
rake U جمع اوری کردن
masses U جمع اوری کردن
recovering U جمع اوری کردن
recover U جمع اوری کردن
get in U جمع اوری کردن
compiled U جمع اوری کردن
compiling U جمع اوری کردن
collections U جمع اوری کردن
collection U جمع اوری کردن
collecting U جمع اوری کردن
culling U جمع اوری کردن
collects U جمع اوری کردن
culled U جمع اوری کردن
cull U جمع اوری کردن
to put in mind U یاد اوری کردن
round on U جمع اوری کردن
musters U جمع اوری کردن
marshall U جمع اوری کردن
culls U جمع اوری کردن
mustering U جمع اوری کردن
collect U جمع اوری کردن
marshalling U جمع اوری کردن
to round up U جمع اوری کردن
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
rallies U دوباره جمع اوری کردن
raise money U جمع اوری کردن پول
rally U دوباره جمع اوری کردن
deposit collection U جمع اوری کردن زباله ها
vernalize U میوه اوری را تسریع کردن
rallied U دوباره جمع اوری کردن
scrounged U علیق جمع اوری کردن
scrounging U علیق جمع اوری کردن
scrounges U علیق جمع اوری کردن
convocate U احضارکردن جمع اوری کردن
scrounge U علیق جمع اوری کردن
roll up U جمع اوری کردن تاسیسات
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
reintegrate U دوباره جمع اوری ومتحد کردن
reaping U جمع اوری کردن بدست اوردن
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
reaped U جمع اوری کردن بدست اوردن
reap U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps U جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross U جمع اوری کردن نیروی خودی
ingross U تحریر کردن جمع اوری نیروها
interview U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvasses U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewing U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
canvassing U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
interviewed U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvass U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
levied U وضع کردن مالیات
levy U وضع کردن مالیات
levying U مالیات وضع کردن
levies U وضع کردن مالیات
levied U مالیات وضع کردن
lay U وضع کردن مالیات
lays U وضع کردن مالیات
levying U وضع کردن مالیات
levies U مالیات وضع کردن
levy U مالیات وضع کردن
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
attaches U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down U بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
rates U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
shut off U قطع کردن بستن
assessing U تعیین کردن بستن
blocks U بستن مسدود کردن
assess U تعیین کردن بستن
bindings U صحافی کردن به هم بستن
binding U صحافی کردن به هم بستن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
blocked U بستن مسدود کردن
steek U بستن سجاف کردن
block U بستن مسدود کردن
assessed U تعیین کردن بستن
astringe U جمع کردن بستن
assesses U تعیین کردن بستن
stamps U نقش بستن منقوش کردن
feigns U بخود بستن جعل کردن
decamps U رخت بر بستن کوچ کردن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
stamp U نقش بستن منقوش کردن
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
feign U بخود بستن جعل کردن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
cincture U احاطه کردن کمرچیزی را بستن
wattle U نرده گذاری کردن بستن
decamping U رخت بر بستن کوچ کردن
to bar apatn U بستن و مسدود کردن راه
decamped U رخت بر بستن کوچ کردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
arrogate U غصب کردن بخود بستن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
seal U مهر و موم کردن بستن
seals U مهر و موم کردن بستن
assume U بخود بستن وانمود کردن
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
pretending U بخود بستن دعوی کردن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
To turn the tap on (off). U شیر آب را باز کردن ( بستن )
decamp U رخت بر بستن کوچ کردن
levied U مالیات بندی مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levying U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
shunted U موازی کردن بستن بسته شدن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
trussed U بهم بستن بادبان را جمع کردن
shunts U موازی کردن بستن بسته شدن
truss U بهم بستن بادبان را جمع کردن
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
seel U چشم خود را بستن کور کردن
trusses U بهم بستن بادبان را جمع کردن
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
laces U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com