English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
ratal U مبلغ مشمول مالیات
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
benefit theory of taxation U نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
tax deduction U تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
tax limit U حد مالیاتی
fiscal U مالیاتی
base width U عرض پایه پهنای پایه
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
tax exclusion U استثنای مالیاتی
burden of taxation U بار مالیاتی
tax friction U اصطکاک مالیاتی
tax exemption U معافیت مالیاتی
tax equity U عدالت مالیاتی
tax remission U معافیت مالیاتی
capitation U سرشماری مالیاتی
tax payer U مودی مالیاتی
tax law U قانون مالیاتی
tax instrument U ابزار مالیاتی
tax incentive U انگیزه مالیاتی
tax expenditures U مخارج مالیاتی
revenuer U مامور مالیاتی
arrears of taxes U بقایای مالیاتی
tax havens U ماوای مالیاتی
tax haven U ماوای مالیاتی
tax credit U اعتبار مالیاتی
tax concession U بخشودگی مالیاتی
tax havens U پناهگاه مالیاتی
taxpayers U مودی مالیاتی
taxpayer U مودی مالیاتی
tax collector U تحصیلدار مالیاتی
tax burden U بار مالیاتی
tax haven U پناهگاه مالیاتی
tax capacity U فرفیت مالیاتی
tax base U مبنای مالیاتی
tax haven U بهشت مالیاتی
surtax U جریمه مالیاتی
ratability U مشمولیت مالیاتی
tax policy U سیاست مالیاتی
tax equation U معادله مالیاتی
tax efficiency U کارائی مالیاتی
tax system U نظام مالیاتی
tax revenue U درامد مالیاتی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
tax proceeds U عواید مالیاتی
tax havens U بهشت مالیاتی
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
regressive tax system U نظام مالیاتی نزولی
tax loopholes U روزنههای فرار مالیاتی
regressive tax system U نظام مالیاتی کاهنده
effective tax rate U نرخ موثر مالیاتی
effective tax system U نظام موثر مالیاتی
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
tax rolls U جزو جمع مالیاتی
censuses U احصائیه ممیزی مالیاتی
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
census U احصائیه ممیزی مالیاتی
taxation U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levying U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
lump sum U مبلغ کل
propagandist U مبلغ
propagandists U مبلغ
amounts U مبلغ
promoters U مبلغ
summa U مبلغ
tot U مبلغ
tots U مبلغ
lump sums U مبلغ کل
sum U مبلغ
quantum U مبلغ
sums U مبلغ
promoter U مبلغ
amounted U : مبلغ
amount U : مبلغ
amount U مبلغ
quantities U مبلغ
amounted U مبلغ
amounting U : مبلغ
quantity U مبلغ
amounting U مبلغ
amounts U : مبلغ
backing U مبلغ شرطبندی
missionaries U مبلغ مذهبی
prices U مبلغ شرطبندی
price U مبلغ شرطبندی
missionary U مبلغ مذهبی
pittance U مبلغ جزئی
premiums U مبلغ بیمه
chicken feed U مبلغ ناچیز
premium U مبلغ بیمه
pin money U مبلغ ناچیز
twopence U مبلغ دو پنس
dribblet U مبلغ کوچک
round U مبلغ زیاد
balance of the amount U باقیمانده مبلغ
roundest U مبلغ زیاد
entirenss U جمع کل مبلغ کل
gross amount U مبلغ ناخالص
to figure up مبلغ یا میزان
turnover U مبلغ فروش
the entire sum U تمامی مبلغ
evengelist U مبلغ مسیحی
convertor U مبلغ مذهبی
converter U مبلغ مذهبی
missioner U مبلغ مذهبی
carry forward U مبلغ منقول
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
deductible U مبلغ قابل کسر
capitalization U جمع مبلغ سرمایه
it was a U مبلغ زیادی بود
hiked U مبلغ رابالا بردن
hiking U مبلغ رابالا بردن
hikes U مبلغ رابالا بردن
hike U مبلغ رابالا بردن
exaggerated U مبلغ اغراق امیز
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
surcharge U مبلغ جریمه نرخ اضافی
What is this amount for? U این مبلغ برای چیست؟
surcharges U مبلغ جریمه نرخ اضافی
i undertake to pay that sum U متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
declining U تنزل
decreases U تنزل
degradation U تنزل
decreased U تنزل
abating U تنزل
reduction U تنزل
depreciation U تنزل
contractions U تنزل
contraction U تنزل
decrease U تنزل
decadence U تنزل
degression U تنزل
decadency U تنزل
abate U تنزل
abated U تنزل
abates U تنزل
set back U تنزل
fall U تنزل
declined U تنزل
declines U تنزل
decline U تنزل
regression U تنزل
step backwards U تنزل
regress U تنزل
reductions U تنزل
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
The return on the bonds amounts to ... U مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
net amount payable to contractor U مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
base piece U پایه پایه استقرار
active U تنزل بردار
deflation U تنزل قیمت
lowers U تنزل دادن
depreciative U تنزل دهنده
to go backward U تنزل کردن
demotion U تنزل رتبه
to come down with a run U تنزل کردن
depreciator U تنزل دهنده
pejorative U تنزل دهنده
lower U تنزل دادن
reduce U تنزل دادن
graceful degradation U تنزل مطبوع
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com