Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
above
U
مافوق واقع دربالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head
U
دربالا واقع شدن
super
U
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
atop
U
دربالا
that was said above
که دربالا گفته شد
over-
U
درسرتاسر دربالا
over
U
درسرتاسر دربالا
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
peg
U
دربالا پهن ودرپایین نازک
pegs
U
دربالا پهن ودرپایین نازک
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
supersonic
U
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
superiors
U
مافوق
upmost
U
مافوق
trans-
U
مافوق
trancscendent
U
مافوق
transcendent
U
مافوق
superordinate
U
مافوق
superior
U
مافوق
superordinates
U
مافوق
supersensory
U
مافوق احساس
mandates
U
دستور مافوق
mandated
U
دستور مافوق
mandate
U
دستور مافوق
mandating
U
دستور مافوق
superiors
U
مافوق بالارتبه
superior
U
مافوق بالارتبه
ultrasonics
U
مافوق صوت
overlords
U
سرور مافوق
overlord
U
سرور مافوق
past
U
بعد از مافوق
supranational
U
مافوق ملیت
superhuman
U
مافوق انسانی
preternatural
U
مافوق طبیعی
dominant
U
مقتدر مافوق
hypertext
U
مافوق متن
superior order
U
امر مافوق
superior order
U
دستور مافوق
hypersonic
U
مافوق فراصوت
superconducter
U
مافوق هادی
hyperphyscal
U
مافوق طبیعت
hereinabove
U
مافوق این
hypermedia
U
مافوق رسانه
supersonic
U
مافوق صوت
ultra
U
خیلی متعصب مافوق
suoersonic compressor
U
کمپرسور مافوق صوت
supersonic turbine
U
توربین مافوق صوت
supranational
U
مافوق محدودیتهای ملی
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
supramundane
U
مافوق این جهان
hypersonic
U
سرعت مافوق صوت
superconducting computers
U
کامپیوترهای مافوق هادی
supersonic
U
سرعت مافوق صوت
supersonic
U
علم مافوق صوت
supersonic nozzle
U
نازل مافوق صوت
superman
U
موجود مافوق انسان
supermen
U
موجود مافوق انسان
supersonic propeller
U
ملخ مافوق صوت
metagnostic
U
مافوق علم بشر
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
supersonic tunnel
U
تونل باد مافوق صوت
hyperphysical
U
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
sonic booms
U
صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
sonic boom
U
صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
conical flow
U
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
rarefaction
U
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
ultra
U
:پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
bestead
U
واقع
indeed
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
situated or situate
U
واقع
As it were
U
در واقع
situate
U
واقع در
situating
U
واقع در
substantially
U
در واقع
situates
U
واقع در
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
trumped-up
U
خلاف واقع
superjacent
U
واقع درفوق
setting up
U
واقع شده
set
U
واقع شده
transpontine
U
واقع در انسوی پل
realism
U
واقع گرائی
alpha lyrae
U
نسر واقع
realism
U
واقع گرایی
axile
U
واقع درمحور
trumped up
U
خلاف واقع
intramontane
U
واقع در کوهستان
realistic
U
واقع بین
realistic
U
واقع گرایانه
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
located inside
U
تو واقع شده
occurred
U
واقع شدن
vertical
U
واقع در نوک
covenants
U
واقع شود
covenant
U
واقع شود
realism
U
واقع بینی
sublunar
U
واقع در زیرقمر
life like
U
واقع نما
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
meanest
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
shipside
U
واقع در کنارکشتی
mean
U
واقع دروسط
untrue
U
خلاف واقع
it lies on the east of
U
در خاور واقع
extraception
U
واقع نگری
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
haemal
U
واقع درسوی دل
flight from reality
U
واقع گریزی
dichasial
U
واقع در دو طرف
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
objectivity
U
واقع بینی
limitrophe
U
واقع در مرز
subjacent
U
واقع در زیر
capsulate
U
واقع درکپسول
centric
U
واقع درمرکز
initiatory
U
واقع در اول
precordial
U
واقع در پیش دل
realist
U
واقع گرا
lies
U
واقع شدن
lied
U
واقع شدن
dereism
U
واقع گریزی
situated or situate
U
واقع شده
lie
U
واقع شدن
procephalic
U
واقع در جلو سر
yonder
U
واقع درانجا
hindering
U
واقع درعقب
initialling
U
واقع در اغاز
initials
U
واقع در اغاز
vanward
U
واقع درجلو
initialed
U
واقع در اغاز
situated
U
واقع شده در
situated
U
واقع در جایگزین
realist
U
واقع بین
realists
U
واقع گرا
vega
U
نسر واقع
down-to-earth
U
واقع بین
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
hinders
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
occurs
U
واقع شدن
osculant
U
واقع شونده
occur
U
واقع شدن
to come to pass
U
واقع شدن
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
realists
U
واقع بین
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
initial
U
واقع در اغاز
down to earth
U
واقع بین
intradermal
U
واقع در زیرپوست
intradermic
U
واقع در زیرپوست
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
nether
U
واقع در زیر
nether
U
واقع در پایین
sets
U
واقع شده
occurring
U
واقع شدن
onshore
U
واقع در ساحل
lumbar
U
واقع در کمر
postern
U
واقع درعقب
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
intracellular
U
واقع در درون سلول
midmost
U
واقع در عین وسط
interurban
U
واقع در میان شهرها
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
intermural
U
واقع در میان دیوارها
nodal
U
واقع درنزدیک گره
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
premedial
U
واقع در نیمه قدامی
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
half way
U
واقع در نیمه راه
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
intercililary
U
واقع در میان ابروها
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
laterad
U
واقع درخط افقی
interdental
U
واقع در میان دو دندان
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
interjacent
U
در میان واقع شونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com