English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polygraph U ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraphs U ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
machine building U ماشین سازی
machine building industry U صنعت ماشین سازی
road building machine U ماشین جاده سازی
engineering works U کارخانه ماشین سازی
engineering steel U فولاد ماشین سازی
automatic flanging machine U ماشین خم حلبی سازی
perjurer U کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
grader U یکی از ماشین الات راه سازی
virtual U ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
fibs U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser U دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbing U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury U قسم دروغ گواهی دروغ
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
plater U صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
fables U دروغ
perjurious U دروغ
false U دروغ
fibbed U دروغ
false accusation U دروغ
fable U دروغ
fib U دروغ
falsehood U دروغ
fibster U دروغ گو
untrue U دروغ
falsehoods U دروغ
lie U دروغ
fibs U دروغ
falsity U دروغ
calumnies U دروغ
lied U دروغ
calumny U دروغ
equivocation U دروغ
lies U دروغ
fibbing U دروغ
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
pseudology U دروغ گویی
thumper U دروغ شاخدار
tarradiddle U دروغ کوچک
taradiddle U دروغ کوچک
pathometer U دروغ سنج
prevaricate U دروغ گفتن
belies U دروغ گفتن
gab U دروغ گفتن
equivocate U دروغ گفتن
to tell a lie U دروغ گفتن
they suspect him of lying U دروغ باومیبرند
prevaricating U دروغ گفتن
prevaricates U دروغ گفتن
prevaricated U دروغ گفتن
to lie in one's throat U دروغ شاخدارگفتن
lie detector U دروغ سنج
to give the lie to U دروغ در اوردن
equivocating U دروغ گفتن
equivocates U دروغ گفتن
equivocated U دروغ گفتن
in reproof of lying U درنکوهش دروغ
to forge a lie U دروغ بافتن
belie U دروغ گفتن
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
belying U دروغ گفتن
white lie U دروغ سفید
jactitation U دعوی دروغ
A pack of lies . U یک مشت دروغ
ruise U اخبار دروغ
falsely U بطور دروغ
false oath U سوگند دروغ
fiction U وهم دروغ
false oath U قسم دروغ
disinformation U دروغ پراکنی
fictions U وهم دروغ
bungs U ساقی دروغ
bunged U ساقی دروغ
lies U :دروغ گفتن
A transparent (blatant)lie. U دروغ شاخدار
white lies U دروغ مصلحتآمیز
white lies U دروغ سفید
lie دروغ گفتن
it proved false U دروغ درامد
it proved false U دروغ بود
lied U :دروغ گفتن
jack o' lantern U دروغ نور
leasing U دروغ گویی
jactation U دعوی دروغ
belied U دروغ گفتن
bunging U ساقی دروغ
lay to U دروغ گفتن
weasels U دروغ گفتن
whiff U دروغ گفتن
to invent stories U دروغ ساختن
to spin yarns U دروغ ساختن
fairy tales U دروغ شگفتانگیز
weasel U دروغ گفتن
swearword U قسم دروغ
fairy tale U دروغ شاخدار
fairy tale U دروغ شگفتانگیز
fictitiousness U بخودبستگی دروغ
fairy tales U دروغ شاخدار
falsehood U سخن دروغ
falseness U دروغ بودن
falsehoods U سخن دروغ
bung U ساقی دروغ
bouncer U دروغ بزرگ وفاحش
perjures U گواهی دروغ دادن
perjures U قسم دروغ خوردن
perjure U شهادت دروغ دادن
perjuring U سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller U دروغ بمن گفت
bouncers U دروغ بزرگ وفاحش
perjures U شهادت دروغ دادن
to forswear oneself U سوگند دروغ خوردن
he lied to me U بمن دروغ گفت
to lie like a gasmeter U دروغ بزرگ گفتن
he scorns to lie U از دروغ گفتن عاردارد
perjuring U شهادت دروغ دادن
travellers tell fine tales U جهاندیده بسیارگوید دروغ
perjuring U گواهی دروغ دادن
perjuring U قسم دروغ خوردن
forswearing U سوگند دروغ خوردن
false witness U گواهی یاشهادت دروغ
white lie <idiom> U دروغ مصلحت آمیز
forswears U سوگند دروغ خوردن
lie detector U دستگاه کشف دروغ
perjure U گواهی دروغ دادن
falsism U سخن دروغ و بی مزه
perjure U سوگند دروغ خوردن
forswear U سوگند دروغ خوردن
perjures U سوگند دروغ خوردن
whiff U دروغ در چیزی گفتن
white lie دروغ مصلحت آمیز
plumper U دروغ صرف سقوط
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
A white lie . U دروغ مصلحت آمیز
to persuade oneself U به خود دروغ گفتن
to swore falsely U سوگند دروغ خوردن
manswear U سوگند دروغ خوردن
perjure U قسم دروغ خوردن
disbelieving U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
plumper U فربه کننده دروغ محض
belying U دروغ دراوردن خیانت کردن
he lied to my face U توی چشم من دروغ گفت
belies U دروغ دراوردن خیانت کردن
She is a habitual liar. U روی عادت دروغ می گوید
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
perjured U نقص عهد کرده دروغ
perjury U سوگند شکنی گواهی دروغ
disbelieved U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
trump up U دروغ بافتن تهمت زدن
forsworn U سوگند دروغ یاد کرده
jactitation of marriage U دعوی دروغ نسبت به زناشویی
belie U دروغ دراوردن خیانت کردن
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
mythomania U جنون دروغ یا اغراق گویی
to scruple lying U از دروغ گفتن بیم داشتن
one or other of you lies U یکی از شما دو تن دروغ می گوید
belied U دروغ دراوردن خیانت کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com