English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
draw-twister U ماشین کش و تاب دهنده نخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
kilter U ماشین چین دهنده کسی که لباس چین دارمیدوزد
shaker U ماشین تکان دهنده
Other Matches
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
jogger U هل دهنده
trimestr U رخ دهنده
donar U دهنده
pushers U هل دهنده
pusher U هل دهنده
joggers U هل دهنده
donors U دهنده
donor U دهنده
shover U هل دهنده
giver U دهنده
irriguous U اب دهنده
transferor U دهنده
adapter U تطبیق دهنده
demonstrator U نشان دهنده
bailer U اجاره دهنده
alimentative U غذا دهنده
assuror U اطمینان دهنده
baiter U طعمه دهنده
assurer U اطمینان دهنده
alleviator U تخفیف دهنده
alimental U غذا دهنده
bailor U اجاره دهنده
annoyer U ازار دهنده
adjurer U سوگند دهنده
adapter U وفق دهنده
adjurer U قسم دهنده
aerator U هوا دهنده
alienator U انتقال دهنده
alienor U انتقال دهنده
achiever U انجام دهنده
accomplisher U انجام دهنده
assimilatory U شباهت دهنده
allocator U تخصیص دهنده
redeemer U فدیه دهنده
assigner U حواله دهنده
assentient U موافقت دهنده
contributors U اعانه دهنده
contributor U اعانه دهنده
antalgic U تسکین دهنده
appellant U استیناف دهنده
appealer U استیناف دهنده
auxiliaries U کمک دهنده
amusive U تفریح دهنده
redeemers U فدیه دهنده
ampliative U بسط دهنده
almsman U صدقه دهنده
assignor U حواله دهنده
altertive U تغییر دهنده
informant U اگاهی دهنده
ameliorator U بهبود دهنده
informant U شکل دهنده
informants U اگاهی دهنده
informants U شکل دهنده
auxiliary <adj.> U کمک دهنده
depreciative U تنزل دهنده
differential U تشخیص دهنده
emancipator U رهایی دهنده
regulatory U نظم دهنده
recuperative U اعاده دهنده
illustrator U توضیح دهنده
expositor U توضیح دهنده
illustrators U توضیح دهنده
elucidator U توضیح دهنده
eleemosynary U صدقه دهنده
electron donor U دهنده الکترون
impersonator U شخصیت دهنده
impersonators U شخصیت دهنده
drill master U مشق دهنده
drawer of a bill of exchange U برات دهنده
animator U جان دهنده
endorser U حواله دهنده
epicritic U تمیز دهنده
erosive U سایش دهنده
differentials U تشخیص دهنده
extenuative U تخفیف دهنده
extenuating U تخفیف دهنده
extender U بسط دهنده
explicator U توضیح دهنده
expander U بسط دهنده
exhibitive U جلوه دهنده
preferential U امتیاز دهنده
exhibitioner U نمایش دهنده
startling U تکان دهنده
exhalent U بیرون دهنده
exhalant U بیرون دهنده
evangelic U مژده دهنده
erosive U فرسایش دهنده
organisers U تشکیل دهنده
organizer U تشکیل دهنده
consultee U مشورت دهنده
connector U اتصال دهنده
conjunctive U ربط دهنده
examinee U امتحان دهنده
concussive U تکان دهنده
placater U اشتی دهنده
conciliator U اشتی دهنده
concentative U تمرکز دهنده
complier U انجام دهنده
compensative U پاداش دهنده
communicator U پیام دهنده
coadjutant U یاری دهنده
changer U تغییر دهنده
bulbiferous U پیاز دهنده
continuant U ادامه دهنده
continuative U ادامه دهنده
deceiver U فریب دهنده
organizers U تشکیل دهنده
discriminator U تمیز دهنده
dimissory U رخصت دهنده
designator U نقش دهنده
depreciator U تنزل دهنده
deponont U شهادت دهنده
demulcent U ت سکین دهنده
lurer U فریب دهنده
deluder U فریب دهنده
deliverer U تحویل دهنده
delegant U حواله دهنده
decreer U حکم دهنده
decker U ارایش دهنده
decker U زینت دهنده
briber U رشوه دهنده
instructive U یاد دهنده
listeners U گوش دهنده
listener U گوش دهنده
taxpayers U مالیات دهنده
taxpayer U مالیات دهنده
blooming U شکوفه دهنده
feeders U غذا دهنده
feeders U خوراک دهنده
feeder U غذا دهنده
feeder U خوراک دهنده
financiers U وام دهنده
financier U وام دهنده
hurter U ازار دهنده
applicants U درخواست دهنده
reflector U برگشت دهنده
reflectors U برگشت دهنده
illustrative U توضیح دهنده
amusingly U تفریح دهنده
amusing U تفریح دهنده
invigorating U قوت دهنده
alluring U فریب دهنده
tormentors U عذاب دهنده
tormentors U زجر دهنده
tormentor U عذاب دهنده
tormentor U زجر دهنده
prick U چیزخراش دهنده
pricked U چیزخراش دهنده
pricking U چیزخراش دهنده
pricks U چیزخراش دهنده
jarring U تکان دهنده
oncoming U روی دهنده
applicant U درخواست دهنده
performing U انجام دهنده
adaptor U وفق دهنده
adapters U وفق دهنده
distinguishing U تشخیص دهنده
transmitter U انتقال دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com