Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
newsprint
U
ماشین چاپ روزنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staffer
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffers
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
papering
U
روزنامه
paper
U
روزنامه
papers
U
روزنامه
journals
U
روزنامه
newspapers
U
روزنامه
newspaper
U
روزنامه
journal
U
روزنامه
the daily paper
U
روزنامه
papered
U
روزنامه
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
publicist
U
روزنامه نگار
sportswriter
U
خبرنگارورزشی روزنامه
journalists
U
روزنامه نگار
publicists
U
روزنامه نگار
journalist
U
روزنامه نگار
news vendor
U
روزنامه فروش
paper boys
U
روزنامه فروش
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
newsstand
U
روزنامه فروشی
gazetteer
U
روزنامه نویس
newspaper columns
U
ستونهای روزنامه
dailies
U
روزنامه یومیه
daily
U
روزنامه یومیه
column
U
ستون روزنامه
journals
U
دفتر روزنامه
paper boys
U
روزنامه رسان
paper boy
U
روزنامه فروش
columns
U
ستون روزنامه
newsman
U
روزنامه فروش
daybook
U
دفتر روزنامه
day book
U
دفتر روزنامه
paper boy
U
روزنامه رسان
journal
U
دفتر روزنامه
cutting
U
برش روزنامه
book of account
U
دفتر روزنامه
newsmen
U
روزنامه فروش
daily news paper
U
روزنامه یومیه
newsprint
U
طبع روزنامه
editor
U
سردبیر روزنامه
logbook
U
روزنامه دریاپیمایی
newspapermen
U
روزنامه نگار
newspaperman
U
روزنامه فروش
news agent
U
روزنامه فروش
journalism
U
روزنامه نگاری
local paper
U
روزنامه محلی
newspaperman
U
روزنامه نگار
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
newspaper
U
روزنامه نگاری کردن
journal
U
دفتر روزنامه یکان
newspapers
U
روزنامه نگاری کردن
a newspaper's political affiliation
U
وابستگی سیاسی روزنامه ها
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
editoress
U
مدیره روزنامه یامجله
unit journal
U
دفتر روزنامه یکان
journals
U
دفتر روزنامه یکان
journalistic
U
وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
name plates
U
نام و آرم روزنامه
news stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stands
U
جایگاه فروش روزنامه
intelligence journal
U
دفتر روزنامه اطلاعات
semi monthly
U
روزنامه یامجله دوهفتگی
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
newsstand
U
دکه روزنامه فروشی
sales d.
U
دفتر فروش روزنامه
newspapermen
U
صاحب وگرداننده روزنامه
newsboy
U
پسر روزنامه فروش
gazette
U
مجله رسمی روزنامه
news room
U
اطاق روزنامه خوانی
headliner
U
نویسنده سرمقاله روزنامه
head line
U
عنوان سرصفحه روزنامه
newspaperman
U
صاحب وگرداننده روزنامه
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
tabloid
U
روزنامه نیم قطع و مصور
he writes for the papers
U
برای روزنامه هامقاله مینویسد
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
feuilleton
U
پاورقی قسمت پایین روزنامه
back issue
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
newsstand
U
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
tabloids
U
روزنامه نیم قطع و مصور
offprint
U
مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
balaam
U
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
press campaingn or stunt
U
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
an open letter
U
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
tear sheet
U
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
shirt-tail
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tails
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
there is a rush for the papers
U
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
feuilleton
U
کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
advertorial
U
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
papering
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
agony aunt
U
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
diarists
U
روزنامه نگار وقایع نگار
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
diarist
U
روزنامه نگار وقایع نگار
pressman
U
ماشین چی
pressmen
U
ماشین چی
motored
U
ماشین
automaton
U
ماشین
runner
U
ماشین چی
motor-
U
ماشین
machanist
U
ماشین چی
automatons
U
ماشین
motor
U
ماشین
motors
U
ماشین
mill
U
ماشین
mechanisms
U
ماشین
plants
U
ماشین
plant
U
ماشین
freeze-up
U
ماشین
engine
U
ماشین
apparatus
U
ماشین
mechanism
U
ماشین
wheel
U
رل ماشین
wheeling
U
رل ماشین
gins
U
ماشین
machine
U
ماشین
gin
U
ماشین
machined
U
ماشین
machines
U
ماشین
wheels
U
رل ماشین
runners
U
ماشین چی
mills
U
ماشین
ignition generator
U
دینام ماشین
ibm computer
U
ماشین حساب ای بی ام
ignition switch
U
سویچ ماشین
calculating machine
U
ماشین محاسباتی
hood bonnet
U
کاپوت ماشین
holtz machine
U
ماشین هولتس
hydraulic machine
U
ماشین اب بلندکنی
calculating machine
U
ماشین حساب
carload
U
بقدرفرفیت یک ماشین
chess machine
U
ماشین شطرنج
bumper guard
U
سپر ماشین
buldozer
U
ماشین اهنگری
blower engine
U
ماشین دمنده
station wagons
U
ماشین کبریتی
beading machine
U
ماشین روکوب
induction machine
U
ماشین القایی
induction machine
U
ماشین القائی
inductive machine
U
ماشین القائی
hood
U
کاپوت ماشین
hoods
U
کاپوت ماشین
lisp machine
U
ماشین لیسپ
learning machine
U
ماشین فراگیر
machine code
U
رمز ماشین
machine code
U
دستورالعملهای ماشین
belt pully
U
فلکه ماشین
cash register
U
ماشین صندوقداری
carfare
U
کرایه ماشین
calculator mode
U
مد ماشین حساب
calculating machine
U
ماشین محاسبه
infernal machine
U
ماشین اتش زا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com