English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
atm U ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
boutonniere U گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
eyelet ring U حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
automatization U خودکاری
automatism U خودکاری
automation U خودکاری
automaticity U خودکاری
automatism U حالت خودکاری
design automation U خودکاری در طراحی
autoscope U خودکاری نگار
automatograph U خودکاری نگار
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
well paid employees U میگیرند
informatics U انفورماتیک خودکاری اگاهانه
source data automation U خودکاری داده منبع
datamation U خودکاری براساس داده ها
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cast off U دور انداخته
wreathy U دور هم انداخته
anchored U لنگر انداخته
off cast U دور انداخته
interjectory U در میان انداخته
cross legged U پا روی پا انداخته
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
cast off U بیرون انداخته شده
They have got engrossed in conversation . U صحبت آها گه انداخته
down U به سوراخ انداخته شده
windfalls U میوه باد انداخته
windfall U میوه باد انداخته
orchil U رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
santonin U جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
pigtails U گیسوی بافته وپشت سر انداخته
offscouring U کثافت واشغال بیرون انداخته
exuvial U مربوط به پوست انداخته شده
pigtail U گیسوی بافته وپشت سر انداخته
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
disposable U چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
picked quarrel U نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
exuviae U پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
coracles U یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracle U یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
automats U دستگاه خودکاری که پس ازانداختن سکهای درون ان غذایا مشروبی را خارج میکند
automat U دستگاه خودکاری که پس ازانداختن سکهای درون ان غذایا مشروبی را خارج میکند
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
assembling U روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
optimum U مطلوب
favorable U مطلوب
coveted U مطلوب
optimal U حد مطلوب
indign U نا مطلوب
favorite U مطلوب
favourite or vor U مطلوب
desired U مطلوب
favourite U مطلوب
favorites U مطلوب
optimum U حد مطلوب
favourites U مطلوب
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
ideals U کمال مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
favourable U موافق مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
desirable U خواستنی مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
ideal U کمال مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
merit goods U کالاهای مطلوب
lief U مطلوب مایل
at a premium U بسیار مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
target profit U سود مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
optimum U حالت مطلوب
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
optimal U مربوط به کمال مطلوب
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
eligible U واجد شرایط مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
towardly U امید بخش مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
imported U کالای وارده
naval stores U کالای دریایی
normal good U کالای معمولی
inferior good U کالای پست
normal good U کالای عادی
importing U کالای رسیده
importing U کالای وارده
frustrated cargo U کالای سرگردان
imported U کالای رسیده
consumer's goods U کالای مصرفی
import U کالای رسیده
rip-off U کالای قلابی
import U کالای وارده
limited editions U کالای محدود
limited edition U کالای محدود
free good U کالای رایگان
the goods in question U کالای موردبحث
goods afloat U کالای در راه
luxury good U کالای لوکس
contraband U کالای قاچاق
general cargo U کالای معمولی
giffen good U کالای گیفن
scaron U کالای کمیاب
smuggled merchandise U کالای قاچاق
goods in pledge U کالای گروی
merchandise U کالای تجارتی
smuggled goods U کالای قاچاق
jetsam U کالای اب اورد
frustrated cargo U کالای متروکه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com