English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
automobile U ماشین خودرو
automobiles U ماشین خودرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
self driven U خودرو
four by four U خودرو 4 در 4
autos U :خودرو
auto U :خودرو
motor vehicle U خودرو
adventive U خودرو
self propelled U خودرو
self grown U خودرو
vehicles U خودرو
vehicle U خودرو
automotive U خودرو
locomobile U خودرو
self propelling U خودرو
automobile U خودرو
automobiles U خودرو
escalators U پلکان خودرو
weedy U هرز خودرو
moving stairway U پلکان خودرو
bumper bar U سپر خودرو
drive screw U پیچ خودرو
liftruck U خودرو بالابر
scout car U خودرو دیده ور
locomobile U گردونه خودرو
motor cars U گردونه خودرو
motor car U گردونه خودرو
caterpillar truck U خودرو هزارپا
to ride in the car U با خودرو رفتن
propeller U گاردان خودرو
wildwood U جنگل خودرو
to use the car U با خودرو رفتن
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
vehicular U مربوط به خودرو
tank vehicle U خودرو تانکر
propeller shaft U گاردان خودرو
tank transporter U خودرو مازتانک بر
chasis U شاسی خودرو
motorcar U خودرو سواری
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
personnel carrier U خودرو نفربر
truck vehicle U خودرو نظامی
to turn [to turn off] [to make a turn] U پیچیدن [با خودرو]
moving staircase U پلکان خودرو
escalator U پلکان خودرو
escalator U پلکان خودرو
motor vehicle U خودرو موتوری
deep jeep U خودرو زیرابی
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
boot [British E] U صندوق چمدان [خودرو]
payload U بازده خودرو یا دستگاه
full beam U نور بالا [در خودرو]
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
upper beam headlights U نور بالا [در خودرو]
wheel brace U آچار چرخ خودرو
unladen weight U وزن ناخالص خودرو
unladen weight U وزن کامل خودرو
trunk [American E] U صندوق چمدان [خودرو]
oil pan U جعبه کارتر خودرو
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
lift truck U خودرو دارای جرثقیل
loading list U لیست بارگیری خودرو
moving stairs {pl} U پلکان های خودرو
windshields U شیشه جلو خودرو
moving stairways U پلکان های خودرو
moving staircases U پلکان های خودرو
escalators U پلکان های خودرو
windshield U شیشه جلو خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
cross bar wrench U آچار چرخ خودرو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
propeller joint U چهارشاخه گاردان خودرو
signalled U علامت راهنمای خودرو
signaled U علامت راهنمای خودرو
signal U علامت راهنمای خودرو
rollover U چپ شدن خودرو یاوسیله
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
technical inspection U معاینه فنی [خودرو]
combat tire U تایر جنگی خودرو
full tracked U خودرو تمام شنی
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
high gear U دنده قوی خودرو
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
six by six U خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to go into the ditch U با خودرو به خندق جاده رفتن
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
laden weight U وزن کلی خودرو با بار
mileage U مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor transport U حمل ونقل به وسیله خودرو
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
endgate U درب عقب [خودرو شناسی]
travelling crane U جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
wilding U گیاه یا میوه خودرو وحشی
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
to leave on U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
car passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
curb weight U وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
six by four U خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
dome light U چراغ بالای طاق خودرو
half track U خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
dome U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
less than carload U وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
domes U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
tracklaying U زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
chokes U خفه کردن ساسات خودرو چوک
skate mount U پایه دوار مسلسل روی خودرو
choke U خفه کردن ساسات خودرو چوک
to swerve a car <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
She swerved sharply to avoid hitting a dog. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
choked U خفه کردن ساسات خودرو چوک
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
trucked U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
truck U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trucking U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
panel truck U یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
straddle truck U نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
trailers U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
trailer U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure [arrival] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com