Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
go devil
U
ماشین بذرپاش دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand calculator
U
ماشین حساب دستی
seedsman
U
بذرپاش
scissored wool
U
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
napping waste
U
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
left handedness
U
چپ دستی
levorotation
U
چپ دستی
handmade
U
دستی
handiest
U
دستی
hand held
U
دستی
hand made
U
دستی
palmar
U
کف دستی
portable
U
دستی
three handed
U
سه دستی
manual
U
دستی
handier
U
دستی
handy
U
دستی
single-handed
U
یک دستی
bellows
U
دم دستی
ready use
U
دم دستی
hand compaction
U
تراکم دستی
handicraft
U
کار دستی
hand cart
U
ارابه دستی
handicraft
U
هنر دستی
hand cart
U
چرخ دستی
hand crane
U
جرثقیل دستی
hand compaction
U
توپرسازی دستی
made ground
U
خاک دستی
handicraft
U
صنعت دستی
handicraft
U
پیشه دستی
hand augger
U
مته دستی
crank handle
U
اهرم دستی
hand knot
U
گره دستی
hand brake
U
ترمز دستی
trial balloon
<idiom>
U
یک دستی زدن
hand cable winch
U
جراثقال دستی
hand power winch
U
جراثقال دستی
hand crane
U
بارانگیز دستی
hand drill
مته دستی
handcart
U
چرخ دستی
close fistedness
U
خشک دستی
carpenter's clamp
U
پیچ دستی
handcarts
U
ارابه دستی
portable instrument
U
سنجه دستی
sub-machine guns
U
تیربار دستی
hand mill
U
اسیاب دستی
hand molding
U
قالبریزی دستی
hand molding shop
U
قالبریزی دستی
skill
U
چیره دستی
cold link
U
پیوند دستی
portable drill
مته دستی
hand held computer
U
کامپیوتر دستی
hand grenade
U
نارنجک دستی
handcart
U
ارابه دستی
manual focusing knob
U
دکمهزوم دستی
hand lade
U
پاتیل دستی
egg beater
همزن دستی
nattiness
U
زبر دستی
nimble fingers
U
چابک دستی
hand operated chuck
U
سه نظام دستی
handbooks
U
کتاب دستی
hand lever
U
اهرم دستی
manual labour
U
امضای دستی
manual input
U
ورودی دستی
fly bill
U
اعلان دستی
fly bill
U
اگهی دستی
fly sheet
U
اعلانات دستی
manual skills
U
مهارتهای دستی
manula shifting
U
اتصال دستی
manual skill
U
مهارت دستی
manual operation
U
عمل دستی
manual operation
U
عملیات دستی
manual ringing
U
زنگ دستی
end table
U
میزکوچک دم دستی
eye glass
U
عینک دستی
manual pinion shift
U
استارت دستی
sideboards
U
میز دم دستی
handbills
U
اگهی دستی
handbill
U
اگهی دستی
manual override
U
القای دستی
manual exchange
U
مرکز دستی
dump barrow
U
حرخ دستی
door bundle
U
بارهای دستی
smack
U
کف دستی زدن
smacked
U
کف دستی زدن
sub-machine guns
U
مسلسل دستی
go devil
U
ارابه دستی
smacks
U
کف دستی زدن
manually
U
بصورت دستی
handbook
U
کتاب دستی
desk checking
U
بررسی دستی
side board
U
میز دم دستی
manual adjustment
U
تنطیم دستی
gaucherie
U
خام دستی
manual cutout
U
افتامات دستی
dug well
U
چاه دستی
string hand
U
دستی که زه را می کشد
drawing hand
U
دستی که زه را می کشد
sideboard
U
میز دم دستی
handbag
U
کیف دستی
manual controller
U
نافم دستی
manual control
U
کنترل دستی
mill file
U
سوهان دستی
sub-machine gun
U
تیربار دستی
long bow
U
کمان دستی
concertinaing
U
ارغنون دستی
tommy gun
U
مسلسل دستی
concertinas
U
ارغنون دستی
portable receiver
U
رادیوی دستی
pushcarts
U
ارابه دستی
adeptly
U
زبر دستی
adeptness
U
زبر دستی
alggardness
U
کند دستی
pushcart
U
ارابه دستی
quern
U
اسیاب دستی
attache case
U
کیف دستی
Jim Crow
U
ریل خم کن دستی
handicrafts
U
صنایع دستی
paving beetle
U
تخماق دستی
handwork
U
دستی دستکاری
concertinaed
U
ارغنون دستی
concertina
U
ارغنون دستی
tin snips
U
قیچی دستی
bungle
U
خام دستی
post hole auger
U
مته دستی
gimlets
U
مته دستی
portable weir
U
سرریز دستی
gun
U
تلمبه دستی
guns
U
تلمبه دستی
line hand
U
دستی که نخ را می کشد
caning
U
چوب دستی
canes
U
چوب دستی
right handedness
U
راست دستی
caned
U
چوب دستی
light fingers
U
چابک دستی
cane
U
چوب دستی
foozle
U
خام دستی
submachinegun
U
مسلسل دستی
push cart
U
چرخ دستی
bungling
U
خام دستی
hand roller
U
غلطک دستی
hand saw
U
اره دستی
hand tool
U
ابزار دستی
bitstock
U
مته دستی
handhold
U
گیره دستی
handbell
U
زنگ دستی
handbags
U
کیف دستی
hand wheel
U
چرخ دستی
hang-gliding
U
گلایدر دستی
staff gauge
U
اشل دستی
hand vise
U
گیره دستی
handcarts
U
چرخ دستی
gimlet
U
مته دستی
bungled
U
خام دستی
hand torch
U
مشعل دستی
handlist
U
فهرست دستی
handsaw
U
اره دستی
bungles
U
خام دستی
inexperience
U
خام دستی
clumsiness
U
خام دستی
stick shifts
U
دندهی دستی
hand organ
U
ارگ دستی
sub-machine gun
U
مسلسل دستی
hand reamer
U
کوبه دستی
handwheel
U
چرخ دستی
stick shift
U
دندهی دستی
hand receipt
U
رسید دستی
bull horn
U
بلندگوی دستی
forestalled
U
پیش دستی کردن بر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com