Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sow
U
ماده خوک جوان
sowed
U
ماده خوک جوان
sows
U
ماده خوک جوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
younker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
U
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
U
جوان ژیگولو جوان جلف
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
lass
U
زن جوان
yoth
U
جوان
fry
U
جوان
juvenescent
U
نو جوان
adolescents
U
جوان
beardless
U
جوان
adolescent
U
جوان
callant
U
جوان
young persons
U
جوان
callan
U
جوان
fries
U
جوان
youths
U
جوان
dell
U
زن جوان
young
U
جوان
younger
U
جوان
dells
U
زن جوان
lasses
U
زن جوان
frying
U
جوان
moll
U
زن جوان
molls
U
زن جوان
youth
U
جوان
snot
U
جوان گستاخ
beau
U
جوان شیک
juvenescent
U
تازه جوان
boyo
U
پسربچه جوان
punks
U
جوان ولگرد
playboys
U
جوان عیاش
swain
U
جوان روستایی
punk
U
جوان ولگرد
playboy
U
جوان عیاش
playboy
U
جوان دخترباز
juvenescent
U
جوان شونده
playboys
U
جوان دخترباز
to die young
U
جوان مردن
puss
U
دخترک زن جوان
young population
U
جمعیت جوان
young smith
U
اسمیت جوان
gigolos
U
جوان جلف
gigolo
U
جوان جلف
rejuvenation
U
جوان سازی
peachick
U
جوان خودفروش
yong lion
U
شیر جوان
nag
U
اسب جوان
nagged
U
اسب جوان
nags
U
اسب جوان
youngish
U
جوان وار
lionet
U
شیر جوان
youngish
U
نسبتا جوان
trull
U
دختر جوان
young and old
U
پیر و جوان
ephebophilia
U
جوان خواهی
insenescible
U
همیشه جوان
youthful
U
جوان باطراوت
immature soil
U
خاک جوان
floozy
U
زن جوان بوالهوس
cora
U
[سر ستونی در شکل زن جوان]
fillies
U
دختر شوخ و جوان
hooligan
U
جوان اوباش صفت
youth
U
شباب شخص جوان
filly
U
دختر شوخ و جوان
youths
U
شباب شخص جوان
hooligans
U
جوان اوباش صفت
agerasia
U
پیر جوان نما
juvenescence
U
حالت جوان شدن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
U
دوباره جوان شدن
[be]
no chicken
U
دیگر جوان نبودن
rejuvenation
U
دوباره جوان سازی
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
yoth
U
شخص جوان جوانمرد
to wear one's years well
U
خوب ماندن جوان
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان شدن
young turk
U
افسر جوان افراطی
skipjack
U
جوان ژیگولووخود نما
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
chaperones
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
U
همراه دختران جوان رفتن
You are 5 years younger than me.
U
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
maids
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperone
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
U
همراه دختران جوان رفتن
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperones
U
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maid
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
kitties
U
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
U
همراه دختران جوان رفتن
narcissus
U
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
She doesnt like that young man.
U
از آن جوان خوشش نمی آید
sylphid
U
زن جوان وزیبا وباریک اندام
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gill flirt
U
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperon
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
spring chicken
<idiom>
U
شخص جوان (بصورت منفی)
He is not young anymore.
U
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
kitty
U
دختر جوان زن سبک و جلف
johnny
U
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
adonic
U
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
an unlicked cub
U
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCA
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
fuzz
U
ریش تازه جوان کرکی شدن
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
U
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
greensick
U
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
oaks
U
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperons
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
have an old head on young shoulders
<idiom>
U
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
hope chest
U
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
duenna
U
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
U
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
U
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
U
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
pullets
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
abscess
U
ماده
stuff
U
ماده
nanny goat
U
بز ماده
nany
U
بز ماده
nanny goats
U
بز ماده
stuffed
U
ماده
matter
U
ماده
stuffs
U
ماده
agents
U
ماده
bitch
U
سگ ماده
bitched
U
سگ ماده
bitches
U
سگ ماده
agent
U
ماده
bitching
U
سگ ماده
mattered
U
ماده
stuffless
U
بی ماده
substance
U
ماده
substances
U
ماده
article
U
ماده
articles
U
ماده
antimatter
U
ضد ماده
mattering
U
ماده
foamed meterid
U
ماده کف
matters
U
ماده
monoclinous
U
نر و ماده
clauses
U
ماده
materials
U
ماده
anti matter
U
ضد ماده
female
U
ماده
stipulation
U
ماده
metals
U
ماده
abscesses
U
ماده
clause
U
ماده
catch for door bolt
U
ماده
metal
U
ماده
item
U
ماده
items
U
ماده
material
U
ماده
provision
U
ماده
abrasive
U
ماده سایا
abrasive
U
ماده ساینده
antiset
U
ماده ضد ته نشین
bull whale
U
نهنگ ماده
substances
U
ماده اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com