Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Other Matches
gray matter
U
ماده خاکستری
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
grizzling
U
خاکستری
ashen
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
grizzled
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
cindery
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
grizzle
U
خاکستری
cinderous
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
grayness
U
رنگ خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
cinereous
U
خاکستری رنگ
greyly
U
بارنگ خاکستری
grizzly bear
U
خرس خاکستری
livid
U
خاکستری رنگ
grey tin
U
قلع خاکستری
ash gray
U
خاکستری رنگ
median gray
U
خاکستری متوسط
grayly
U
بطور خاکستری
greyness
U
خاکستری بودن
grey unguent
U
روغن خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
gray cast iron
U
چدن خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
greyish
U
مایل به خاکستری
earth light
U
روشنایی خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
gray scale
U
اندازه خاکستری
greyness
U
رنگ خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
median
U
میانی
mesial
U
میانی
mesail
U
میانی
mediate
U
میانی
medium
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
mediating
U
میانی
mediates
U
میانی
mesal
U
میانی
center land
U
خط میانی
mediated
U
میانی
midline
U
خط میانی
inmost
U
میانی
mediums
U
میانی
medial
U
میانی
mesne
U
میانی
center back
U
بک میانی
centrical
U
میانی
innermost
U
میانی
centric
U
میانی
grivet
U
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
middle
U
میانی وسطی
middle fraction
U
پاره میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
meddle
U
میانی وسطی
midsection
U
قطعه میانی
meddled
U
میانی وسطی
middle fraction
U
جزء میانی
middle part
U
قسمت میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
mid-
U
میانی وسطی
mid
U
میانی وسطی
midpoint
U
نقطه میانی
midpoints
U
نقطه میانی
cut splice
U
پیوند میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
middle layer
U
قشر میانی
drop keel
U
تیغه میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
buffer
U
حافظه میانی
interphase
U
فاز میانی
median
U
سکوی میانی
ridge rope
U
سیم میانی
neutral wire
U
سیم میانی
tympanum
U
گوش میانی
lower boom
U
بوم میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
center circle
U
دایره میانی
center line
U
خط میانی زمین
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
intermediate field
U
میدان میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
lower boom
U
تیرک میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
hogging
U
تنش میانی
intermediate points
U
جهات میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
center section
U
بال میانی
center wing
U
بال میانی
intermediate band
U
باند میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
interband
U
باند میانی
central reserve
U
سکوی میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
intermediate
U
طبقه میانی
central strip
U
نوار میانی
middles
U
میانی وسطی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com