Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
nerve tissue
U
بافت عصبی
commissure
U
بافت عصبی رابط
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
neurogenic
U
ایجاد کننده بافت عصبی
gray matter
U
ماده خاکستری
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
oxime
U
ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
Rudbar
U
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
cinderous
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
cindery
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
ashen
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
grizzling
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
grizzled
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
grizzle
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
cinereous
U
خاکستری رنگ
greyness
U
رنگ خاکستری
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
gray cast iron
U
چدن خاکستری
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
grey unguent
U
روغن خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
median gray
U
خاکستری متوسط
ash gray
U
خاکستری رنگ
greyish
U
مایل به خاکستری
greyness
U
خاکستری بودن
livid
U
خاکستری رنگ
gray scale
U
اندازه خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
earth light
U
روشنایی خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
grey tin
U
قلع خاکستری
grizzly bear
U
خرس خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
greyly
U
بارنگ خاکستری
grayly
U
بطور خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
grayness
U
رنگ خاکستری
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
keyed up
<idiom>
U
عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
uptight
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
twitchy
U
عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
abnerval
U
عصبی
overwrought
U
عصبی
nervous
U
عصبی
neurotic
U
عصبی
neural
U
عصبی
neurogram
U
رد عصبی
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
neural lesion
U
ضایعه عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
neural network
U
شبکه عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
nerve deafness
U
کری عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
nerve fibre
U
تار عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
shocked
U
حمله عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
neuron
U
یاخته عصبی
nerves
U
رشته عصبی
neuralgia
U
درد عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
causalgia
U
سوزش عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
ganglion
U
غده عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
nervelessly
U
از روی بی عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
neural bond
U
پیوند عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
neural induction
U
القای عصبی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
interneural
U
داخل عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
nerve
U
رشته عصبی
shocks
U
حمله عصبی
shock
U
حمله عصبی
willies
U
حمله عصبی
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com