Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
karyolymph
U
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
macronucleus
U
هسته سلولی بزرگتر
protoplasm
U
ماده اصلی جسم سلولی
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
cladding
U
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
ferrite core
U
ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
nucleole
U
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
inversion
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
ground state
U
نیروی اساسی حالت اساسی
tone-on-tone
U
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partition
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
nucleon
U
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
magnetic nuclear resonance
U
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance
U
تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
unicellular
U
یک سلولی
unicellularity
U
یک سلولی
cellulous
U
سلولی
amebas
U
جانور تک سلولی
amebae
U
جانور تک سلولی
meiosis
U
تقسیم سلولی
amoebas
U
جانور تک سلولی
cellular
U
بافت سلولی
multicellular
U
چند سلولی
intercellular
U
داخل سلولی
amoebae
U
جانور تک سلولی
extracellular
U
خارج سلولی
cell animation
U
تحرک سلولی
cell receptor
U
گیرنده سلولی
amoeba
U
جانور تک سلولی
acellular
U
غیر سلولی
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
amitosis
U
یک نوع تقسیم سلولی
cellular structure
U
ساختارسلولی سازه سلولی
karyokinesis
U
مرحله تقسیم سلولی
sclerenchyma
U
بافت سخت سلولی
diploblastic
U
دارای دو غشاء سلولی
amoebic
U
وابسته به جانور تک سلولی
lysate
U
حاصل تجزیه سلولی
endoenzyme
U
انزیم داخل سلولی
exoenzyme
U
انزیم خارج سلولی
triploblastic
U
دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
stratum
U
رتبه طبقه نسج سلولی
receptacles
U
حفره درون سلولی گیاه
agamete
U
تکثیر سلولی غیر جنسی
receptacle
U
حفره درون سلولی گیاه
lumen
U
حفره سلولی درون جدار گیاه
prophase
U
مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
telophase
U
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
schizogony
U
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
lyse
U
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
mastigophoran
U
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
gametocyte
U
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
prolotherapy
U
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
macromere
U
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
islets of langerhans
U
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
lymphoblast
U
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
substantive
[essential]
<adj.>
U
اساسی
pivotal
U
اساسی
capital
U
اساسی
vital
<adj.>
U
اساسی
cardinal
U
اساسی
cardinals
U
اساسی
substantial
U
اساسی
On what basis (ground)
U
بر چه اساسی ؟
material
U
اساسی
materials
U
اساسی
rudimental
U
اساسی
net
U
اساسی
nets
U
اساسی
nett
U
اساسی
functional
U
اساسی
organic
U
اساسی
essential
<adj.>
U
اساسی
quintessential
<adj.>
U
اساسی
unsubstantial
U
بی اساسی
ground
U
اساسی
essential
U
اساسی
meatier
U
اساسی
radical
U
اساسی
meatiest
U
اساسی
meaty
U
اساسی
constitutional
U
اساسی
fundamental
U
اساسی
Hon
U
اساسی
fundametal
U
اساسی
groundlessness
U
بی اساسی
basics
U
اساسی
essentials
U
اساسی
basic
U
اساسی
earthshaking
U
اساسی
basilar
U
اساسی
basal
U
اساسی
radicals
U
اساسی
key projects
U
اساسی
hypostatic
U
اساسی
major
<adj.>
U
اساسی
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
to let the saw dust out of
U
پوچی یا بی اساسی
vital
U
واجب اساسی
basic deficit
U
کسری اساسی
base repair
U
تعمیر اساسی
substantiality
U
حالت اساسی
strategic variables
U
متغیرهای اساسی
basically
U
بطور اساسی
basic surplus
U
مازاد اساسی
ground plan
U
طرح اساسی
essential oil
U
روغن اساسی
volatile oil
U
روغن اساسی
ground plans
U
طرح اساسی
purview
U
مواد اساسی
rite
U
فرمان اساسی
unsubstantiality
U
بی اساسی بی اهمیتی
functional distribution
U
توزیع اساسی
fundamental rules
U
قواعدیاقوانین اساسی
basic variable
U
متغیر اساسی
constitutional low
U
قانون اساسی
spine wall
U
دیوار اساسی
basic
U
اساسی مقدماتی
rationale
U
علت اساسی
radical
U
طرفداراصلاحات اساسی
radical
U
ریشگی اساسی
radicals
U
طرفداراصلاحات اساسی
radicals
U
ریشگی اساسی
constitution
U
قانون اساسی
basic linkage
U
پیوند اساسی
brass tacks
U
مسایل اساسی
constitutions
U
قانون اساسی
constitutional law
U
حقوق اساسی
basic
U
مقدماتی اساسی
reformation
U
اصلاح اساسی
basics
U
اساسی مقدماتی
basics
U
مقدماتی اساسی
over haul
U
تعمیر اساسی
predisposition
U
زمینه
tendency
U
زمینه
tendencies
U
زمینه
contexts
U
زمینه
context
U
زمینه
sketches
U
زمینه
sketched
U
زمینه
design
U
زمینه
designs
U
زمینه
ichnograph
U
زمینه
predispositions
U
زمینه
flash color
U
زمینه
conspectus
U
زمینه
sketch
U
زمینه
ground note
U
نت زمینه
flat paint
U
زمینه
terrain
U
زمینه
backgrounds
U
پس زمینه
background
U
پس زمینه
settings
U
زمینه
setting
U
زمینه
outlining
U
زمینه
backgrounds
U
زمینه
ground
U
زمینه
outline
U
زمینه
outlined
U
زمینه
outlines
U
زمینه
basis
U
زمینه
background
U
زمینه
unconstitutionality
U
مغایرت با قانون اساسی
punch-line
U
جمله اساسی واصلی
punch-lines
U
جمله اساسی واصلی
punch line
U
جمله اساسی واصلی
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
constitutions
U
مشروطیت قانون اساسی
constitution
U
مشروطیت قانون اساسی
A fundamental (slight) difference.
U
اختلاف اساسی ( جزئی )
essential fatty acids
U
اسیدهای چرب اساسی
field theory
U
نظریه اساسی میدان
supplementalary constitution law
U
متمم قانون اساسی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
radicals
U
طرفدار اصلاحات اساسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com