Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
matricidal
U
مادر کش
matricide
U
مادر کش
parenticide
U
مادر کش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grandma
U
مادر بزرگ
grandmas
U
مادر بزرگ
orphan
U
بی پدر و مادر
orphaned
U
بی پدر و مادر
orphans
U
بی پدر و مادر
parent
U
پدر یا مادر
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
tender
U
کشتی مادر
tendered
U
کشتی مادر
tenderest
U
کشتی مادر
tendering
U
کشتی مادر
mother figure
U
مادر- نماد
mother figures
U
مادر- نماد
grannies
U
مادر بزرگ
granny
U
مادر بزرگ
matriarch
U
مادر
matriarchs
U
مادر
half-caste
U
فرنگی پدروهندی مادر
motherless
U
بی مادر
metropolis
U
مادر شهر
metropolises
U
مادر شهر
mother-in-law
U
مادر شوهر
mother-in-law
U
مادر زن
mothers-in-law
U
مادر شوهر
mothers-in-law
U
مادر زن
parricide
U
مادر کشی
parricide
U
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides
U
مادر کشی
parricides
U
قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
lift-off
U
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
mother
U
مادر ننه
mother
U
مادر
mothered
U
مادر ننه
mothered
U
مادر
mothering
U
مادر ننه
mothering
U
مادر
mothers
U
مادر ننه
mothers
U
مادر
sultana
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness
U
زن یا مادر یا دخترسلطان
mama
U
مادر
mamas
U
مادر
mammas
U
مادر
mum
U
مادر
mums
U
مادر
grandmother
U
مادر بزرگ
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers
U
مادر بزرگ
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
birthmark
U
خال مادر زادی
birthmarks
U
خال مادر زادی
virgin birth
U
از مادر باکره بدنیاامدن
trunk
U
مادر سیم
trunks
U
مادر سیم
sponsor
U
پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring
U
پدر یا مادر تعمیدی
sponsors
U
پدر یا مادر تعمیدی
motherland
U
مادر میهن
motherlands
U
مادر میهن
congenital
U
مادر زادی
godparent
U
پدر یا مادر تعمیدی
godparents
U
پدر یا مادر تعمیدی
stepmother
U
مادر
stepmothers
U
مادر
stepfather
U
شوهر مادر
stepfathers
U
شوهر مادر
matriarchies
U
مادر سالاری شه مادری
matriarchy
U
مادر سالاری شه مادری
metropolitan
U
مادر شهری
main line
U
نهر مادر
main lines
U
نهر مادر
godmother
U
مادر تعمیدی
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers
U
مادر تعمیدی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
alcmene
U
نام مادر هرکول
base map
U
نقشه مادر
bed rock
U
سنگ مادر
by birth
U
ازشکم مادر
cesarean
U
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
chart base
U
چارت مادر
collecting tank
U
مخزن مادر
congenitally
U
ازشکم مادر
control map
U
نقشه مادر
dame fortune
U
مادر روزگار
electra complex
U
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
foremother
U
مادر مادر بزرگ
foster mother
U
مادر رضاعی
fosterage
U
گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
grand mother
U
مادر بزرگ
grand uncle
U
دایی مادر
grand uncle
U
عموی مادر
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandame
U
مادر بزرگ
grandurncle
U
عمو یا دایی پدر و مادر
grannie
U
مادر بزرگ
head well
U
مادر چاه
Other Matches
silver cord
U
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
mom
U
مادر
mamma
U
مادر
mater
U
مادر
moms
U
مادر
mother liquor
U
مادر اب
mother liquid
U
مادر اب
mother in low
U
مادر زن
mother in law
U
مادر زن
parent chain
U
زنجیر مادر
parant body
U
جسم مادر
original map
U
نقشه مادر
parent company
U
شرکت مادر
Mother's Day
U
روز مادر
matronymic
U
مادر نامی
home port
U
پایگاه مادر
moon calf
U
خل مادر زاد
virgin mary
U
مادر عسیی
uniparental
U
از یک پدر و مادر
thetis
U
مادر اشیل
paternal grandmother
U
مادر بزرگ
parent ship
U
کشتی مادر
motherlike
U
مادر وار
mother surrogate
U
جانشین مادر
mother substitute
U
جانشین مادر
mother liquer
U
باز مادر
mother in low
U
مادر شوهر
matricide
U
مادر کشی
A nany who has more sympathy than the real mother.
<adj.>
U
داءیه دلسوز تر از مادر
gran
U
مخفف مادر بزرگ
home
U
سرزمین پدر و مادر
homeland
U
سرزمین پدر و مادر
sponor
U
پد ریا مادر تعمیدی
grans
U
مخفف مادر بزرگ
jujitsu
U
مادر ورزشهای رزمی
mother in law
U
مادر شوهر نامادری
matricide
U
قاتل مادر مادرکش
materfamilas
U
مادر خانواده کدبانو
fuckers
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
motherfuckers
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
arseholes
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
dipshits
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
assholes
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
fuckers
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
arseholes
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
twats
U
مادر سگها
[اصطلاح رکیک]
twats
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
mariolatry
U
پرستش مریم مادر عیسی
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
matrolinous
U
پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
dipshits
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
motherfuckers
U
مادر قحبه ها
[اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children.
U
عشق مادر نسبت به فرزندانش
Want is the mother of industry.
<proverb>
U
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Grandmother is a dear old thing .
U
مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
He is of noble birth.
U
آدم پدر و مادر داری است
pieta
U
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
parricidal
U
خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
periapsis
U
نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
arranged marriage
U
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
U
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
U
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
latchkey child
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid
[colloquial]
U
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child
[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11.
U
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
Mother-daughter boteh design
U
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com