English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
congenital U مادر زادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
birthmark U خال مادر زادی
birthmarks U خال مادر زادی
Other Matches
biogenetic U زیست زادی
prenatal U پیش زادی
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother U مادر مادر بزرگ
mothering U مادر
stepmothers U مادر
mothered U مادر
mamma U مادر
mother U مادر
parenticide U مادر کش
stepmother U مادر
mothers U مادر
mother in low U مادر زن
mother liquid U مادر اب
matricidal U مادر کش
mums U مادر
mum U مادر
mammas U مادر
mamas U مادر
mama U مادر
mother in law U مادر زن
moms U مادر
mothers-in-law U مادر زن
motherless U بی مادر
mater U مادر
mother liquor U مادر اب
matriarch U مادر
matriarchs U مادر
matricide U مادر کش
mom U مادر
mother-in-law U مادر زن
chart base U چارت مادر
collecting tank U مخزن مادر
congenitally U ازشکم مادر
grand uncle U دایی مادر
matricide U مادر کشی
control map U نقشه مادر
grandame U مادر بزرگ
head well U مادر چاه
home port U پایگاه مادر
grand uncle U عموی مادر
grand mother U مادر بزرگ
matronymic U مادر نامی
foster mother U مادر رضاعی
dame fortune U مادر روزگار
grannie U مادر بزرگ
moon calf U خل مادر زاد
mother in low U مادر شوهر
virgin mary U مادر عسیی
Mother's Day U روز مادر
uniparental U از یک پدر و مادر
thetis U مادر اشیل
mother liquer U باز مادر
mother substitute U جانشین مادر
mother surrogate U جانشین مادر
motherlike U مادر وار
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
parent company U شرکت مادر
parent ship U کشتی مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
by birth U ازشکم مادر
grandmas U مادر بزرگ
parricide U مادر کشی
orphans U بی پدر و مادر
parricides U مادر کشی
mother U مادر ننه
mother-in-law U مادر شوهر
mothered U مادر ننه
mothering U مادر ننه
mothers U مادر ننه
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother U مادر بزرگ
grandmothers U مادر بزرگ
mothers-in-law U مادر شوهر
metropolises U مادر شهر
orphan U بی پدر و مادر
orphaned U بی پدر و مادر
parent U پدر یا مادر
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
tendering U کشتی مادر
mother figure U مادر- نماد
mother figures U مادر- نماد
grannies U مادر بزرگ
granny U مادر بزرگ
metropolis U مادر شهر
trunk U مادر سیم
motherland U مادر میهن
stepfather U شوهر مادر
stepfathers U شوهر مادر
base map U نقشه مادر
main line U نهر مادر
metropolitan U مادر شهری
bed rock U سنگ مادر
grandma U مادر بزرگ
trunks U مادر سیم
motherlands U مادر میهن
godmothers U مادر تعمیدی
main lines U نهر مادر
godmother U مادر تعمیدی
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
gran U مخفف مادر بزرگ
grans U مخفف مادر بزرگ
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
alcmene U نام مادر هرکول
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
mother in law U مادر شوهر نامادری
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
homeland U سرزمین پدر و مادر
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
home U سرزمین پدر و مادر
matricide U قاتل مادر مادرکش
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com