English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thetis U مادر اشیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
achilles jerk U بازتاب اشیل
achilles reflex U بازتاب اشیل
Achilles tendon U زردپی اشیل
Achilles tendons U زردپی اشیل
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
achilles اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
agamemnon U اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
foremother U مادر مادر بزرگ
mamma U مادر
mothered U مادر
mothering U مادر
mums U مادر
mothers U مادر
mom U مادر
mama U مادر
mamas U مادر
stepmothers U مادر
stepmother U مادر
moms U مادر
mum U مادر
mammas U مادر
mater U مادر
matricidal U مادر کش
mother liquid U مادر اب
mother in low U مادر زن
mother in law U مادر زن
matriarch U مادر
mother liquor U مادر اب
matriarchs U مادر
motherless U بی مادر
parenticide U مادر کش
mother-in-law U مادر زن
mothers-in-law U مادر زن
matricide U مادر کش
mother U مادر
collecting tank U مخزن مادر
motherlike U مادر وار
congenitally U ازشکم مادر
control map U نقشه مادر
dame fortune U مادر روزگار
mother surrogate U جانشین مادر
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
chart base U چارت مادر
bed rock U سنگ مادر
base map U نقشه مادر
parent company U شرکت مادر
parent chain U زنجیر مادر
by birth U ازشکم مادر
mother substitute U جانشین مادر
foster mother U مادر رضاعی
matronymic U مادر نامی
uniparental U از یک پدر و مادر
virgin mary U مادر عسیی
home port U پایگاه مادر
moon calf U خل مادر زاد
grannie U مادر بزرگ
grandame U مادر بزرگ
parent ship U کشتی مادر
mother in low U مادر شوهر
head well U مادر چاه
grand uncle U عموی مادر
grand uncle U دایی مادر
grand mother U مادر بزرگ
mother liquer U باز مادر
Mother's Day U روز مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
grandmas U مادر بزرگ
metropolis U مادر شهر
metropolises U مادر شهر
mother-in-law U مادر شوهر
mothers-in-law U مادر شوهر
parricide U مادر کشی
matricide U مادر کشی
mother U مادر ننه
grandma U مادر بزرگ
mothered U مادر ننه
mothering U مادر ننه
mothers U مادر ننه
granny U مادر بزرگ
grannies U مادر بزرگ
orphan U بی پدر و مادر
orphaned U بی پدر و مادر
orphans U بی پدر و مادر
parent U پدر یا مادر
tender U کشتی مادر
tendered U کشتی مادر
tenderest U کشتی مادر
tendering U کشتی مادر
mother figure U مادر- نماد
mother figures U مادر- نماد
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
motherland U مادر میهن
motherlands U مادر میهن
congenital U مادر زادی
stepfather U شوهر مادر
stepfathers U شوهر مادر
metropolitan U مادر شهری
main line U نهر مادر
main lines U نهر مادر
godmother U مادر تعمیدی
godmothers U مادر تعمیدی
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother U مادر بزرگ
parricides U مادر کشی
grandmothers U مادر بزرگ
trunks U مادر سیم
trunk U مادر سیم
grans U مخفف مادر بزرگ
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
gran U مخفف مادر بزرگ
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
homeland U سرزمین پدر و مادر
home U سرزمین پدر و مادر
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
birthmark U خال مادر زادی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
birthmarks U خال مادر زادی
alcmene U نام مادر هرکول
mother in law U مادر شوهر نامادری
matricide U قاتل مادر مادرکش
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com