Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
theocracy
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
theocracies
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
identity matrix
U
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
all hands
U
همگی اماده همگی
decomposing
U
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
array
U
آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
arrays
U
آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
arrays
U
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
array
U
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
en masse
U
همگی
entire
U
همگی
totyality
U
همگی
one anda
U
همگی
all
U
هرگونه همگی
all-
U
هرگونه همگی
all hands parade
U
همگی به رژه
the tribes are all up
U
ایلات همگی
altogether
U
همگی مجموع
Everyone sends their regards to you.
U
همگی بهت سلام رسوندن.
Young and old.
U
کوچک وبزرگ (همه و همگی )
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
omnibus wire
U
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
They were all either kI'lled ou taken prisoners .
U
همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
peers of the realm
U
بزرگانی که می توانند همگی در مجلس اعیان به نشینند
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
remainder
U
بقیه
reminders
U
بقیه
remnant
U
بقیه
remnants
U
بقیه
reminder
U
بقیه
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
U
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
upon bail
U
بقیه ضمانت
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
(be) thrown together
<idiom>
U
شانسی با بقیه هم گروه شدن
She is head and shoulders above others .
U
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
Keep the change.
بقیه پول مال خودتان.
electronic
U
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
head start
<idiom>
U
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
master data file
U
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
U
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
versions
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
version
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow.
U
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
ingredient
U
عناصر
ingredients
U
عناصر
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
subscript
U
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
polysomic
U
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
orbital element
U
عناصر مداری
trace elements
U
عناصر کمیاب
clemency
U
اعتدال عناصر
minor elements
U
عناصر جزئی
target indications
U
عناصر هدف
minor elements
U
عناصر فرعی
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
transmutation
U
تبدیل عناصر
representative elements
U
عناصر نماینده
conversion of data
U
تبدیل عناصر
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
component operation
U
عناصر عملیاتی
column head
U
عناصر سرستون
firing data
U
عناصر تیر
combat , elements
U
عناصر رزمی
essential elements
U
عناصر ضروری
known data
U
عناصر تیرمعلوم
known data
U
عناصر معلوم
data element
U
عناصر اطلاعات
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
job elements
U
عناصر شغلی
headers
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
header
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
lan
U
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
prototypic
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypal
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapled
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
data
U
سوابق عناصر داده ها
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
head
U
عناصر اولیه ستون
transition series
U
گروه عناصر واسطه
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
basic data
U
عناصر تیر اولیه
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
master
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
masters
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
mastered
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
master file
U
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
U
پایگاه اصلی کمپ اصلی
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
mattered
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com