English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
down sprue U لوله پایین دست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hunting U حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
lower U پایین اوردن لوله
lower U پایین دادن لوله
lowered U پایین اوردن لوله
lowered U پایین دادن لوله
lowering U پایین اوردن لوله
lowering U پایین دادن لوله
lowers U پایین اوردن لوله
lowers U پایین دادن لوله
Other Matches
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
down U سوی پایین بطرف پایین
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
sockets U بست لوله دوراهی لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
submiss U پایین
shitu U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
bottom U پایین
lower most U پایین تر
beneath U پایین
beneath U پایین تر
sub- U یا پایین تر
lower limit U حد پایین
lower U پایین
down U پایین
subteen U پایین تر از سن 31
infara U پایین تر
infara U پایین
bottoms U پایین
de- U پایین
further down U پایین تر
hypogenous U پایین رو
short U پایین تر
shorter U پایین تر
shortest U پایین تر
low level U پایین
dowm U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
tailwater U پایین اب
below <adv.> U در پایین
bal U از مچ پا به پایین
lower U پایین تر
down stairs U پایین
flat U پایین
flattest U پایین
lowering U پایین تر
low U پایین
lowers U پایین تر
underneath U پایین
vide infara U پایین
below U پایین
neath or neath U پایین تر
neath or neath U پایین
lowered U پایین تر
to sink in the scale U پایین رفتن
low frequency U فرکانس پایین
to come down U پایین امدن
subordinated U فرعی پایین تر
to bring down U پایین اوردن
bate U پایین اوردن
low pass U پایین گذر
catabatic U پایین اینده
At lower levels. U در سطوح پایین تر
submaxilla U ارواره پایین
to get down U پایین رفتن
to set down U پایین اوردن
low level U در سطح پایین
subordinates U فرعی پایین تر
subordinate U فرعی پایین تر
to go down U پایین رفتن
to reach down U پایین اوردن
comedown U پایین رفتن
low order U پایین رتبه
to let down U پایین کردن
alow U روبه پایین
to look down U پایین امدن
hereinbelow U ازاین پایین تر
low order U مرتبه پایین
hereinbelow U در پایین این
subordinating U فرعی پایین تر
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
to beat down U پایین اوردن
drive U ضربه از پایین
drives U ضربه از پایین
degrades U پایین دادن
downward U پایین زیرین
downward U روبه پایین
descends U پایین امدن
nether U واقع در پایین
nether U زیر پایین
downstairs U طبقه پایین
look down U پایین امدن
low activity U فعالیت پایین
undermost U پایین ترین
descend U پایین امدن
low altitude U ارتفاع پایین
bottommost U پایین ترین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
beneath U از زیر پایین تر از
degrade U پایین دادن
lowest U پایین ترین
downward stroke U ضربه رو به پایین
the valley lies below U ده در پایین است
the masses U دستههای پایین تر
low energy U انرژی پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
the lower world U جهان پایین
lower bound U کران پایین
depression U پایین دادن
depressions U پایین دادن
bottom up U از پایین به بالا
let down U پایین کردن
low wing U بال پایین
up and down U بالا و پایین
minor U پایین رتبه
prolapse U پایین افتادن
decurrent U پایین افتاده
prolapse U پایین افتادگی
desceht U پایین امدن
dim light U نور پایین
disrate U پایین اوردن
prolapsus U پایین افتادگی
breast U نورد پایین
res U noitaloseR پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
mean low water U اب پایین میانگین
foot U پایین بادبان
face down feed U خورد رو به پایین
push down stack U پایین فشردنی
neath or neath U پایین زیرین
pushdown U پایین فشردنی
down current U جریان رو به پایین
down draft U جریان رو به پایین
nutate U پایین افتادن
oars down U پارو پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
on the down grade U پایین رونده
downward swing U نوسان رو به پایین
overhand U از پایین ببالا
downstream U پایین دست
nutant U پایین افتاده
feet U پایین دامنه
nether world U جهان پایین
down stroke U ضربه رو به پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
downfield U میدان پایین
download U بارگیری پایین
downmost U پایین ترین
downtrend U سیربطرف پایین
low U پایین اهسته
low U پایین ضعیف
downstream U پایین رود
shuts U پایین اوردن
go down U پایین رفتن
lower classes U طبقه پایین
lowermost U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
lower most U پایین ترین
lower limit U کران پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
shutting U پایین اوردن
lee U پایین باد
lower mast U دکل پایین
shut U پایین اوردن
lower class U طبقه پایین
top-down U از بالا به پایین
lowpass U پایین گذار
top down U از بالا به پایین
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
swoops U بسرعت پایین امدن
low level language U زبان سطح پایین
low resolution U تفکیک پذیری پایین
dip U پایین امدن سرازیری
subalternate U شخص پایین رتبه
low order digit U رقم پایین رتبه
dips U پایین امدن سرازیری
to let down U پایین گذاشتن انداختن
to keep down U پایین نگاه داشتن
low frequency valve U لامپ فرکانس پایین
piston pin U اشپیل پایین پیستون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com