English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meal break U افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
luncheons U ناهار
luncheon U ناهار
dinners U ناهار
nummet U ناهار
lunched U ناهار
fiffin U ناهار
dinner U ناهار
lunch U ناهار
lunching U ناهار
lunches U ناهار
dine U ناهار خوردن
meal break U استراحت ناهار
dining U ناهار خوردن
i asked him to dinner U او را به ناهار خواندم
dines U ناهار خوردن
dined U ناهار خوردن
tiffin U ناهار مختصر
meat U غذا ناهار
meats U غذا ناهار
anteprandial U پیش از ناهار
salle a manger U اطاق ناهار خوری
nooning U هنگام فهر ناهار
dining room U اطاق ناهار خوری
dining rooms U اطاق ناهار خوری
to orders dinner U دستور ناهار دادن
refectories U سالن ناهار خوری
cafeteria messing U ناهار خوری همگانی
broadside messing U ناهار خوری گروهی
refectory U سالن ناهار خوری
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
john having come we dined U جان که امد ما ناهار خوردیم
dinette U اطاق کوچک ناهار خوری
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
to dine off bread and cheese U ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
pennant U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennants U پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
fixings U لوازم
furnishings U لوازم
dixings U لوازم
fitting U لوازم
equipments U لوازم
estovers U لوازم
apparatus U لوازم
accessories U لوازم
fixing U لوازم
equipment U لوازم
tackle U لوازم
fittings U لوازم
tackled U لوازم
serviced U لوازم
tackles U لوازم
tackling U لوازم
service U لوازم
needments U لوازم
fitments U لوازم
fitment U لوازم
sanitary ware U لوازم بهداشتی
outfit U لوازم فنی
personal effects U لوازم شخصی
tool tether U لوازم مورداحتیاج
Home appliances U لوازم خانگی
travelling outfit U لوازم سفر
utensil U لوازم اشپزخانه
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
firing accessories U لوازم احتراق
hairstyling accessories U لوازم آرایشمو
photographic accessories U لوازم عکاسی
maintenance materials U لوازم تعمیرات
kitchen stuff U لوازم اشپزخانه
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
throwing apparatus U لوازم پرتاب
illuminating fixture U لوازم روشنایی
accessories U لوازم یدکی
bedding U لوازم تختواب
paraphernalia U اسباب لوازم
stationery U لوازم التحریر
kit U بسته لوازم
rigs U لوازم لباس
rigged U لوازم لباس
rig U لوازم لباس
accessory U لوازم کمکی
accessory U لوازم فرعی
tackle U لوازم کار
tackled U لوازم کار
tackles U لوازم کار
tackling U لوازم کار
accessory U لوازم یدکی
utensils U لوازم اشپزخانه
photography U لوازم عکاسی
fire-irons U لوازم بخاری
gears U اسباب لوازم
geared U اسباب لوازم
gear U اسباب لوازم
fittings U لوازم قایق
fittings U لوازم ثابت
outfits U لوازم فنی
kits U بسته لوازم
swimming things U لوازم شنا [حمام]
bathing things U لوازم شنا [حمام]
accessory box جعبه لوازم یدکی
stationer U فروشنده لوازم التحریر
bathing clothes U لوازم شنا [حمام]
outfitters U فروشنده لوازم شکار
fixture U لوازم نصب کردنی
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
outfitter U فروشنده لوازم شکار
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
tableware U لوازم میز یا سفره
muniment U وسیله دفاع لوازم
equipage U اسباب و لوازم جنگی
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
fire irons U لوازم پای بخاری
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
drilling fixture U لوازم مته کاری
spares stock U موجودی لوازم یدکی
dressing case U جعبه لوازم ارایش
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
drawing materials U لوازم نقشه کشی
table ware U لوازم میز یا سفره
stationers U فروشنده لوازم التحریر
motorcar accessories U لوازم اضافی اتومبیل
fixtures U لوازم برقی و لوله کشی
duffel U لوازم واثاثه قابل حمل
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
toiletry U لوازم ارایش اسباب توالت
duffle U لوازم واثاثه قابل حمل
manifest destiny U لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantry U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
mountings U لوازم نصب شده روی وسیله
stock in trade U لوازم وابزار کار فوت وفن
pantries U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
bedclothes U لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tote road U جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
drops U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list U فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com