Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pro and con
U
له و علیه
pros and cons
U
له و علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
against
U
علیه
denominator
U
مقسوم علیه
denominators
U
مقسوم علیه
ward
U
مولی علیه
wards
U
مولی علیه
remainder
U
عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
self defeating
U
علیه منظور خود
self-defeating
U
علیه منظور خود
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
versus
U
علیه
beneficiaries
U
موقوف علیه
beneficiary
U
موقوف علیه
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
con
U
بر علیه
conned
U
بر علیه
conning
U
بر علیه
cons
U
بر علیه
puritan
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
defendant
U
مدعی علیه
defendants
U
مدعی علیه
out of court
U
محکوم علیه
respondent
U
مدعی علیه
respondent
U
پژوهش خواه مستانف علیه
respondent
U
مستانف علیه
respondents
U
مدعی علیه
respondents
U
پژوهش خواه مستانف علیه
respondents
U
مستانف علیه
pupil
U
مولی علیه
pupils
U
مولی علیه
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
impregnated
U
پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
drawer
U
محال علیه برات برات کش
drawers
U
محال علیه برات برات کش
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
anti
U
مخالف علیه
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
appellee
U
مستانف علیه
assignee
U
محال علیه
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
biological defense
U
پدافند بر علیه تک میکربی
bring a suit against a person
U
اقامه دعوی علیه کسی کردن
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
chemical defense
U
پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
counter fire
U
اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action
U
علیه وی اقامه کند
defense
U
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
divisor
U
مقسوم علیه
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
divtsor
U
مقسوم علیه
drawee
U
محال علیه
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
judgement debtor
U
محکوم علیه
lady ship
U
سرکار علیه
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lese majeste
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
lese majesty
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
U
خیانت علیه حکومت
libelee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
losing party
U
محکوم علیه
nemo agit in seipsum
U
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
non fatal offences against the person
U
جرائم بر علیه ابدان
object of protest
U
معترض علیه
offence against public order
U
جرائم بر علیه نظم عمومی
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
offences against public dencency
U
جرائم بر علیه عفت عمومی
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
Other Matches
v
U
علیه
presentee
U
معروض علیه
recognizor
U
محکوم علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
victim of an offence
U
مجنی علیه
pro and con
U
دلائل له و علیه
person placed under guardianship
U
مولی علیه
peace be upon him
U
علیه السلام
party against whom a protest is made
U
معترض علیه
divisor
U
مقسوم علیه
[ریاضی]
public mischief
U
جرم علیه جامعه
to safeguard
[against]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
حفظ کردن
[علیه]
[در برابر]
proceed against someone
علیه کسی دادخواهی کردن
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
to proceed against a person
U
اقدام بر علیه کسی زدن
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
common factor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
whispering campaign
U
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common divisor
[gcd]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common factor
[GCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common divisor
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
plene administravit
U
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
verba chartarum fortius accipiuntur
U
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
presentment
U
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com