English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jayhawker U لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
sooner U دراتازونی
hard hack U بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
townsflk U اهالی شهر
townspeople U اهالی شهر
kakistocracy U حکومت به دست بدترین اهالی
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
plebiscitary U وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
new england U نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
municipium U شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
provice U استان
eparchy U استان
shire U استان
shires U استان
provinces U استان
province U استان
nomarchy U استان
counties U استان
county U استان
sectionalism U استان گرایی
Zanjan U استان زنجان
state bank U بانک استان
Moldavia U استان ملداوی
Azerbaijan U استان آذربایجان
massachusett U استان ماساچوست
massachusetts U استان ماساچوست
manchuria U استان منچوری
court of appeal U دادگاه استان
state U دولت استان
states U دولت استان
courts of appeal U دادگاه استان
stating U دولت استان
court of province U دادگاه استان
stated U دولت استان
state- U دولت استان
county magestrate U قاضی دادگاه استان
shires U به استان تقسیم کردن
upstater U اهل شمال استان
welch U اهل استان ولزانگلستان
shire U به استان تقسیم کردن
pomeranian U اهل استان "ژپومرانیا"
county towns U حاکم نشین استان
county town U حاکم نشین استان
maritime U استان بحری یاساحلی
posse comitatus U قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
Welsh U اهل استان ولز انگلستان
welcher U اهل استان ولز انگلستان
hawk eye U کنیه اهل استان ایوا
hoosier U لقب استان ومردم ایندیانا
welsher U اهل استان ولز انگلستان
Nain U شهر نائین در استان اصفهان
state flower U گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
Qainat U منطقه قائنات در استان خراسان
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
quebec U استان " کبک " در مشرق کانادا
texas U استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
tarheel U اهل استان کارولینای شمالی امریکا
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
yodelled U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
illinois U استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality of wales U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
the inhabitants of tehran U ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
residents of tehran U سکنه تهران اهالی تهران
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
Gohar carpet U فرش گوهر [این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
lion rug U فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
Rudbar U شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Reihan U ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com