English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
succussion U لرزش مایعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydro kinetic U وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
emission U دفع مایعات
hosghead U پیمانه مایعات
equilibrium U حد تعادل مایعات
emissions U دفع مایعات
viscosity U چسبندگی مایعات
runlet U واحدگنجایش مایعات قدیمی
aeration U هوا دادن به مایعات
wet tank U تانکر حمل مایعات
rundlet U واحدگنجایش مایعات قدیمی
hydraulics U هیدرولیک مکانیک مایعات
hydrostatics U علم تعادل مایعات
buttery U [انبار غذا و مایعات]
hydrokinetics U علم جنبش مایعات
agitator U اسباب بهم زدن مایعات
agitators U اسباب بهم زدن مایعات
pneumercator U شاغول سنجش ارتفاع مایعات
wet cooper U سازنده چلیک برای مایعات
fluid ounce U واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
phosphate esters U مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
hydrometallurgy U استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
turbulator U اسباب مخصوص بهم زدن مایعات
hydrometer U الت سنجش وزن ویژه مایعات
fluid ounces U واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluor U مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
liquid measure U مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
aerostatics U مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
fluid dram U واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
tremblement U لرزش
tremulously U با لرزش
flutters U لرزش
fluttering U لرزش
fluttered U لرزش
tremor U لرزش
fremitus U لرزش
palpitation U لرزش
flutter U لرزش
vibration U لرزش
palpitations U لرزش
quakes U لرزش
quaking U لرزش
trembling U لرزش
tremolo U لرزش
tremour U لرزش
succussion U لرزش
frisson U لرزش
frissons U لرزش
quake U لرزش
tremors U لرزش
quaked U لرزش
back pressure valve U سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
titubation U لرزش تلوتلوخوردن
tremolant U لرزش دار
tremolant U موجد لرزش
tremulant U لرزش دار
thirl U لرزش طنین
shimmey U لرزش داشتن
shimmy U لرزش داشتن
magnetic ripple U لرزش مغناطیسی
tremulant U ترسان لرزش
boom swing U ناحیه لرزش
trill U لرزش صدا
flutters U لرزش اهتزاز
shake U لرزش تزلزل
tremulous U لرزش دار
fluttered U لرزش اهتزاز
shaking U لرزش نوسان
shake U لرزش نوسان
shaking U لرزش تزلزل
shakes U لرزش نوسان
trilled U لرزش صدا
trills U لرزش صدا
aflutter U در حال لرزش
quaking U لرزش داشتن
quakes U لرزش داشتن
quaked U لرزش داشتن
flutter U لرزش اهتزاز
fluttering U لرزش اهتزاز
trepidation U لرزش رعشه
quake U لرزش داشتن
shakes U لرزش تزلزل
viscosity valve U شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
tirl U مرتعش کردن لرزش
vibration U لرزش ماساژ دادن
tremolo U لرزش صدا تحریر
sbend distortion U لرزش تصویر رادار
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
As you make your bed so you must lie on it <idiom> U هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
vibratile U قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
quavered U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
scurve distortion U لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com