English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disbelieve U باور نکردن
disbelieved U باور نکردن
disbelieves U باور نکردن
disbelieving U باور نکردن
insinuative smile U لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
kentish fire U که نشانه نفاق ..باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
sceptically U کم باور
sceptical U کم باور
belief U باور
credence U باور
fall guy U زود باور
credible U باور کردنی
fall guys U زود باور
untutored U زود باور
unbelievable U باور نکردنی
believable U باور کردنی
to take in U باور کردن
costive of belief U دیر باور
hard of belief U دیر باور
incredulous U دیر باور
believe U باور کردن
incredible U باور نکردنی
believed U باور کردن
believes U باور کردن
tell it to the marines (Sweeney) <idiom> U باور نمیکنم
pushover U زود باور
show me U دیر باور
unbelievin U بی اعتقاد دیر باور
Seeing is believing . <proverb> U دیدن,باور کردن .
to put [place] credence in something U به چیزی باور کردن
likely U باور کردنی احتمالی
to give credence to something U به چیزی باور کردن
likly U باور کردنی احتمالی
unbelievers U بی اعتقاد دیر باور
unbelievable U غیر قابل باور
to be left in disbelief <idiom> U باور نکردنی بودن
fairy tales U داستان باور نکردنی
fairy tale U داستان باور نکردنی
likelier U باور کردنی احتمالی
likeliest U باور کردنی احتمالی
unbeliever U بی اعتقاد دیر باور
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
to believe in somebody [something] U باور کردن کسی را [چیزی را]
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! U تو گفتی ومنهم باور کردن !
putty U ادم ساده وزود باور
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
probable U باور کردنی امر احتمالی
truster U باور کننده امانت گذار
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
inconceivable U غیر قابل ادراک باور نکردنی
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
gull U ادم ساده لوح و زود باور
gulls U ادم ساده لوح و زود باور
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
to keep it up U ول نکردن
infest U ول نکردن
infested U ول نکردن
infesting U ول نکردن
infests U ول نکردن
indulging U مخالفت نکردن
disassociate U همکاری نکردن
to keep one's distance U اشنایی نکردن
to keep at arms length U اشنائی نکردن با
to make no mention of U ذکر نکردن
disassociated U همکاری نکردن
to pass by any thing U رعایت نکردن
disassociates U همکاری نکردن
disapprove U تصویب نکردن
indulges U مخالفت نکردن
indulged U مخالفت نکردن
disassociating U همکاری نکردن
disclaiming U قبول نکردن
withdraw U قبول نکردن
withdraws U قبول نکردن
to be d. to U توجه نکردن به
square deal U تقلب نکردن
disoblige U ممنون نکردن
disapproves U تصویب نکردن
discountenance U تصویب نکردن
discommend U توصیه نکردن
indulge U مخالفت نکردن
square deals U تقلب نکردن
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
disobeying U اطاعت نکردن
disobeys U اطاعت نکردن
missfire U عمل نکردن
abort ریشه نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
disaffiliate U همکاری نکردن
disclaims U قبول نکردن
to miss the goal U گل نکردن [ورزش]
rejection U قبول نکردن
no go <idiom> U موافقت نکردن
disobey U اطاعت نکردن
disobeyed U اطاعت نکردن
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
disapprove U رد کردن تصویب نکردن
understates U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
understate U حقیقت را افهار نکردن
disapproves U رد کردن تصویب نکردن
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
not my cup of tea <idiom> U با چیزی حال نکردن
to turn to account U بهرمندشدن از ضایع نکردن
fall out of use <idiom> U از چیزی استفاده نکردن
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
to play not guilty U اقرار بگناه نکردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
to lose interest U جلب توجه نکردن
understating U حقیقت را افهار نکردن
missfire U عمل نکردن گلوله
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
to keep an oath inviolate U نقض نکردن سوگند
plead not guilty U اقرار به جرم نکردن
to be in disagreement [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی]
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> U به موضوعی فکر نکردن
standpat U ورق عوض نکردن
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
aborts U ریشه نکردن عقیم ماندن
aborting U ریشه نکردن عقیم ماندن
aborted U ریشه نکردن عقیم ماندن
to turn a d. ear to U توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
married failure U عمل نکردن اتصالی مین
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
beyond grasp U درک نکردن بیرون ازحدادراک
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disbelieve U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to not lift a finger <idiom> U اصلا هیچ کاری نکردن
failures U عمل نکردن گیر سلاح
depersonalization U توجه نکردن به هویت فردی
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
goof off <idiom> U کار نکردن یاجدی نبودن
failure U عمل نکردن گیر سلاح
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
off one's high horse <idiom> U تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
underplay U دست خودرا ادا نکردن
except U : مستثنی کردن مشمول نکردن
underplaying U دست خودرا ادا نکردن
to be split [over something] [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
shoot the works <idiom> U از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
to be at strife [with somebody] [over something] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
underplayed U دست خودرا ادا نکردن
underplays U دست خودرا ادا نکردن
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
malfunction U [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
married failure U عمل نکردن خوشه اتصال مین
misfire U عمل نکردن گلوله مانع اتش
Keep oneself to oneself. U پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
misfired U عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfires U عمل نکردن گلوله مانع اتش
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to have packed up [British E] U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
Welsh U زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
lay off <idiom> U بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com