English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terrapin U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapins U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
key کی [جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
bahama islands U جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
royal palm U نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
seminole U قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
riverine U سواحل رودخانه
minorca U مرغ خانگی سواحل مدیترانه
surfbird U مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
harmattan U بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
toyon U درخت راج سفید گل سواحل کالیفرنیا
thresher U کوسه ماهی درنده سواحل امریکاواروپا
finback U بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
auklet U جنسی از پنگوئنهای کوچک سواحل اقیانوس ارام
limulus U خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
short haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
balto slavic U شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
cates U خوراکی
viands U خوراکی
meals U خوراکی
comestible U خوراکی
chow U خوراکی
chows U خوراکی
edible U خوراکی
eating U خوراکی
meal U خوراکی
green vegetable U سبزی خوراکی
mussles U صدف خوراکی
trophic level U تراز خوراکی
green meat U گیاه خوراکی
oysters U صدف خوراکی
articles of food U موادغذایی یا خوراکی
strawberries U چلیک خوراکی
oyster U صدف خوراکی
strawberry U چلیک خوراکی
pinon U تخم خوراکی کاج
pinyon U تخم خوراکی کاج
truffles U قارچ خوراکی دنبلان
periwig U نوعی صدف خوراکی
salmonberry U تمشک سرخ خوراکی
sego U پیاز خوراکی زنبق
turbot U ماهی پهن خوراکی
truffle U قارچ خوراکی دنبلان
morelle U قارچ مورکلای خوراکی
roughage U مواد خوراکی زبر
larder U گنجه خوراک خوراکی
larders U گنجه خوراک خوراکی
champignon U نوعی قارچ خوراکی
cero U نوعی ماهی خوراکی
potherb U سبزیهای معطر خوراکی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
morel U قارچ مورکلای خوراکی
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
sockeye U ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
porgy U ماهی خوراکی دندان دار
gemma U نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
root crop U محصولات دارای ریشههای خوراکی
greenling U نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
root crops U محصولات دارای ریشههای خوراکی
porgee U ماهی خوراکی دندان دار
To decay . To go bad . U فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
whiting U ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
timbale U خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
green turtle U لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . U خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com