English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
historical cost U قیمت متعادل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
equilibrant U متعادل
level-headed U متعادل
even-tempered U متعادل
balanced U متعادل
dominant U متعادل
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
counterbalances U متعادل کردن
stabilisers U متعادل کننده
balance U متعادل کردن
ballast concrete U بتن متعادل
coequal U متعادل ومتساوی
equilibrium flow U جریان متعادل
stabilizer U متعادل کننده
balances U متعادل کردن
rounded <adj.> U کامل و متعادل
bales U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
be in ballast U متعادل بودن
soaking U تابش متعادل
counterbalanced U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
baling press U پرس متعادل
compensator U متعادل کننده
equilibrium drawdown U افت متعادل
regulators U متعادل کننده
equilibration U متعادل کردن
regulator U متعادل کننده
balanced state U حالت متعادل
equilibrant U نیروی متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
balancing U متعادل کردن
balanced rudder U سکان متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
offset U وزنه متعادل
corrector U متعادل کننده
lopsided U غیر متعادل
balancer U متعادل کننده
offsetting U وزنه متعادل
moderate speed U سرعت متعادل
balanced system U سیستم متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
unbalancing U غیر متعادل کردن
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
interchange current U جریان متعادل کننده
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
dashpot U استوانه متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
ballast U وزنه متعادل کننده
counterpoise U نیروی متعادل کننده
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
stabilization U متعادل کردن تعادل
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
even keel U حرکت متعادل ناو
balanced supply U اماد متعادل شده
disequilibrate U غیر متعادل کردن
balanced load U بار خارجی متعادل
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
value U قیمت
quotations U قیمت
valueless U بی قیمت
cost U قیمت
price U قیمت
treasure U ذی قیمت
nominal U کم قیمت
values U قیمت
prices U قیمت
price limit U حد قیمت
valuing U قیمت
price line U خط قیمت
quotation U قیمت
PR U قیمت
wage price guideline U قیمت
equivalents U هم قیمت
bourse U قیمت
cif U قیمت
worth U قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
above rubies U بی قیمت
high priced U پر قیمت
all in price U قیمت کل
At the price of. At the cost of . U به قیمت
wage price spiral U قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
invalued U بی قیمت
priceless U بی قیمت
equivalent U هم قیمت
low price U قیمت کمتر
cost push U فشار قیمت
fair price U قیمت بیطرفانه
monopoly price U قیمت انحصاری
list price U قیمت فاکتور
net cash U قیمت مقطوع
cost unit U قیمت واحد
market price U قیمت بازار
mark up U افزایش قیمت
mark down U کاهش قیمت
market value U قیمت بازار
decrease in value U نقص قیمت
mean price U قیمت متوسط
cut rate U تنزل قیمت
middle price U قیمت متوسط
middle price U قیمت حد وسط
mark down U تنزل قیمت
current price U قیمت جاری
minimum price U کمترین قیمت
minimum price U حداقل قیمت
diseconomy U ترقی قیمت ها
low price U قیمت پائین
highest price U بیشترین قیمت
fair price U قیمت منصفانه
highest price U بالاترین قیمت
fair price U قیمت عادلانه
high value U گران قیمت
fair price U قیمت مناسب
high dollar value U سنگین قیمت
half fare U نصف قیمت
fair value U قیمت عادله
peasonable price U قیمت عادله
freightage U قیمت حمل
fixed price U قیمت ثابت
final price U اخرین قیمت
excess price U اضافه قیمت
historical cost U قیمت بازار
last price U قیمت اخر
price floor U حداقل قیمت
least price U حداقل قیمت
equilibrium price U قیمت تعادل
excess price U قیمت اضافی
just price U قیمت منصفانه
just price U قیمت عادلانه
net price U قیمت خالص
incentive price U قیمت محرک
incentive price U قیمت تشویقی
factor price U قیمت عوامل
final price U قیمت نهائی
proper price U قیمت عادله
nominal price U قیمت اسمی
trade price U قیمت تجارتی
trade price U قیمت تجاری
trade price U قیمت صنفی
underpricing U کم قیمت گذاشتن
unit price U واحد قیمت
unit price U قیمت واحد
unjust price U قیمت ناعادلانه
asking price U قیمت آخر
minimum charge U حداقل قیمت
half price U نصف قیمت
terminal price U قیمت نهائی
terminal price U قیمت تحویل
target price U قیمت موردنظر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com