English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paralogism U قیاس نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
analogies U قیاس
immeasurable U بی قیاس
comparsion U قیاس
immensurable U بی قیاس
analogy U قیاس
induction U قیاس
proportions U قیاس
abduction U قیاس
analogically U به قیاس
deduction U قیاس
inductions U قیاس
proportion U قیاس
syllogism U قیاس
spanless U بی قیاس
topology U قیاس بمکان
syllogism U قیاس صوری
analogue U شی قابل قیاس
analogues U شی قابل قیاس
analogize U قیاس کردن
comparand U قیاس شونده
deductively U از راه قیاس
enthymeme U قیاس اضماری
postulate U قیاس منطقی
analogical U قابل قیاس
parables U قیاس نمونه
parable U قیاس نمونه
analogous U قابل قیاس
syllogism U قیاس منطقی
comparability U قابلیت قیاس
extrapolation U قیاس گیری
extrapolations U قیاس گیری
parity U قیاس مشابهت
analog U شی قابل قیاس
paradoxes U قیاس ضد و نقیض
paradox U قیاس ضد و نقیض
postulation U قیاس منطقی
postulates U قیاس منطقی
majorpremise U کبرای قیاس
partisans of analogy U اهل قیاس
postulating U قیاس منطقی
inductively U بطور قیاس
paralogism U قیاس کاذب
postulated U قیاس منطقی
lemma U صغرای قیاس منطقی
propositions U مقصود قیاس منطقی
propositioning U مقصود قیاس منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
proposition U مقصود قیاس منطقی
incomparable U غیر قابل قیاس
inductions U قیاس کل از جزء استنتاج
minor term U صغرای قیاس منطقی
chronometry U علم قیاس زمان
noetic U ذهنی قیاس منطقی
parity of reasoning U قیاس یا شباهت استدلال
induction U قیاس کل از جزء استنتاج
modus ponens U قیاس استثنایی [ریاضی]
priori U از راه قیاس قیاسی
analogist U قیاس و استدلال کننده
lattice analogy U روش قیاس به تیر مشبک
premisses U صغری وکبرای قیاس منطقی
premised U صغری وکبرای قیاس منطقی
premise U صغری وکبرای قیاس منطقی
stoicheiometry U فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
extrapolating U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated U قیاس کردن استقراء نمودن
comparable U قابلیت مقایسه قیاس پذیر
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
extrapolate U قیاس کردن استقراء نمودن
postulate U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
lemma U کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulating U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
mnemonics U روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
phonies U نادرست
phony U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
in error <adj.> U نادرست
inconsecutive U نادرست
infirmly U نادرست
inconsequent U نادرست
false code U کد نادرست
crooked U نادرست
out of trim U نادرست
trumped up U نادرست
phoney U نادرست
trumped-up U نادرست
false <adj.> U نادرست
sinister U کج نادرست
unsafe U نادرست
unfairly U نادرست
unfair U نادرست
wrongful U نادرست
spurious U نادرست
phoneys U نادرست
imprecise U نادرست
fouler U نادرست
foul U نادرست
inaccurate U نادرست
erroneous U نادرست
amiss U نادرست
fouls U نادرست
false U نادرست
dishonest U نادرست
fouled U نادرست
foulest U نادرست
inexact U نادرست
impure U نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
distractor U گزینه نادرست
missatement U گفته نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
vicious U بدطینت نادرست
false code U رمز نادرست
miscue U ضربه نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
heterography U املای نادرست
inaccurately U بطور نادرست
unsound U ناخوش نادرست
wrongfully U بطور نادرست
misinformation U خبر نادرست
inexactly U بطور نادرست
jackleg U ناشی نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
improper U نامناسب نادرست
false information U اطلاعات نادرست
false information U خبر نادرست
untrue U نادرست خائن
inaccurate U نادرست یا غلط
wrong information U اطلاعات نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
errors U عقیده نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
false U ساختگی نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
chuck U پرتاب نادرست
foul play U کار نادرست
chucks U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
error U عقیده نادرست
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
malfunctioned U نادرست عمل کردن
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
malfunctions U نادرست عمل کردن
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
malfunction U نادرست عمل کردن
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
lie U سخن نادرست گفتن
lies U سخن نادرست گفتن
lied U سخن نادرست گفتن
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
foozle U بدساختن ضربت نادرست
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
mis- U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
mis U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com