English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orotund U قوی و واضح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
enhance U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
plainly U بطور واضح
plainly U بطور واضح صریحا"
clear U واضح
clear U واضح کردن
clear U بطور واضح
clearer U واضح
clearer U واضح کردن
clearer U بطور واضح
clearest U واضح
clearest U واضح کردن
clearest U بطور واضح
clears U واضح
clears U واضح کردن
clears U بطور واضح
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
graphic U واضح
plain U واضح
plainer U واضح
plainest U واضح
plains U واضح
luminous U شب نما واضح
lucidly U بطور واضح
clean cut U مشخص واضح
clean-cut U مشخص واضح
cleaners U مشخص واضح
explicit U واضح
obvious U واضح بدیهی
conspicuous U واضح
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
palpable U واضح
focusing U واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
open and shut U ساده واضح
open-and-shut U ساده واضح
overt U واضح نپوشیده
distinctly U بطور واضح
distinct U واضح
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
truism U چیزی که پر واضح است ابتذال
truisms U چیزی که پر واضح است ابتذال
lucid U واضح درخشان
problem U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
expound U واضح کردن
expounded U واضح کردن
expounding U واضح کردن
expounds U واضح کردن
clarifies U واضح کردن توضیح دادن
clarify U واضح کردن توضیح دادن
clarifying U واضح کردن توضیح دادن
vivid U واضح
crystalline U واضح
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
self explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
self explanatory U واضح اشکار
self-explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
self-explanatory U واضح اشکار
clarifier U واضح کننده
clear evidence U دلیل واضح
clear proof U دلیل واضح
cts U واضح وروشن جهت ارسال
ditinct U واضح
documentary photography U عکس واضح وروشن
eye dialect U لهجهء واضح و هجایی
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
iuntelligibly U واضح
kenspeckle U واضح
luculent U نور افشان واضح
open to the public U واضح درنظر عموم
pellucidly U بطور روشن یا واضح
perspicuous U واضح
plain text U متن واضح و اشکار
pseudopod U تجسم واضح روح
pseudopodium U تجسم واضح روح
self explaining U بدیهی واضح فی نفسه
self explaining U واضح اشکار
transpicuous U واضح
well known U واضح
demystified U واضح و مبرهن کردن
demystifies U واضح و مبرهن کردن
demystify U واضح و مبرهن کردن
demystifying U واضح و مبرهن کردن
crystal clear U واضح-مبرهن
unambiguous U واضح روشن
unconcealed U روشن هویدا واضح
speak up <idiom> U بلندو واضح سخن گفتن
Other Matches
distinct <adj.> U واضح
explicit <adj.> U واضح
notable <adj.> U واضح
perspicuous <adj.> U واضح
sharp image U تصویر واضح
sharp picture U تصویر واضح
clear picture U تصویر واضح
spell out <idiom> U واضح توضیح دادن
diction U تلفظ واضح و روشن
enunciation U تلفظ واضح و روشن
It was borne in on him. U برای او [مرد] واضح شد.
It dawned upon him. U برای او [مرد] واضح شد.
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
That speaks volumes. <idiom> U چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
Her eyes spoke volumes of despair. U در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
to speak volumes [for] U کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
What she wears speaks volumes about her. U به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com