English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
xylose U قند متبلور وغیر قابل تخمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fermentable U قابل تخمیر
bind U الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
binds U الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
scrubbed U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
fermentation U تخمیر
zymosis U تخمیر
zymogenic U تخمیر کننده
zymoscope U تخمیر سنج
fermentative U تخمیر کننده
fermenter U فرف تخمیر
fermentability U قابلیت تخمیر
gyle fat U فرف تخمیر
acetic fermentation U تخمیر سرکهای
alcoholic fermentation U تخمیر الکلی
ferment U ماده تخمیر مایه
fermenting U ماده تخمیر مایه
ferments U ماده تخمیر مایه
zymology U مبحث تخمیر و شناسایی مخمرها
zymurgy U مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی
zymoscope U دستگاه اندازه گیری قدرت تخمیر
crystalline U متبلور
crystallized U متبلور
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
UN U پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
un- U پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
laity U غیر فنی وغیر علمی
malt liquor U مشروبی شبیه ابجو که بامالت تخمیر میشود
amorphous U غیر متبلور
crystalin solid U جامد متبلور
crystallizes U متبلور شدن
crystallizing U متبلور کردن
crystallizing U متبلور شدن
crystalized intelligence U هوش متبلور
crystallised U متبلور شدن
semicrystalline U نیمه متبلور
crystallization U متبلور شدن
crystallised U متبلور کردن
crystallises U متبلور کردن
crystallises U متبلور شدن
crystallize U متبلور کردن
crystallising U متبلور کردن
crystallising U متبلور شدن
crystallizes U متبلور کردن
crystallize U متبلور شدن
submicroscopic U خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
nonehydroscopic powder U خرج غیر متبلور
hyroquinone U ترکیب متبلور سفیدبفرمول 2
hexachlorophene U ماده متبلور باکتری کش
crystalization dish U فرف متبلور شدن
pyrrhic U وتدی که مرکب از دوهجای کوتاه وغیر مشددباشد
burke U بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن
fibrin U ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول
flavanone U ماده کتونی متبلور وبیرنگ
sugars U شیرین کردن متبلور شدن
willemite U سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
sugar U شیرین کردن متبلور شدن
cadastre U مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
dysfunction U عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
conventicle U انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
crystallizing U متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes U متبلور کردن متشکل کردن
crystallising U متبلور کردن متشکل کردن
crystallises U متبلور کردن متشکل کردن
crystallised U متبلور کردن متشکل کردن
crystalize U متبلور کردن متشکل کردن
crystallize U متبلور کردن متشکل کردن
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
achievable U قابل وصول قابل تفریق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
sensible U قابل درک قابل رویت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified U قابل
capable U قابل
solvable U قابل حل
incapable U نا قابل
dissoluble U قابل حل
ablest U قابل
able U قابل
soluble U قابل حل
abler U قابل
apt U قابل
acceptor U قابل
thorough paced U قابل
good U قابل
sensible U قابل حس
multiplicable U قابل تکثیر
insurable U قابل بیمه
inspirable U قابل تنفس
inquirable U قابل تحقیق
separable U قابل تفکیک
justifiable U قابل توجیه
investigable U قابل رسیدگی
liable U قابل اطمینان
numerable U قابل شمارش
namable U قابل ذکر
nota bene U قابل توجه
interconvertible U قابل تبدیل
observable U قابل مراعات
negotiates U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
omissible U قابل حذف
eligible U قابل انتخاب
multipliable U قابل تکثیر
knowable U قابل دانستن
inventible U قابل اختراع
machinable U قابل تراش
mibeable U قابل استخراج
minable U قابل استخراج
mistakable U قابل اشتباه
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
mobilizable U قابل تجهیز
moot U قابل بحث
liveable U قابل معاشرت
merchantable U قابل معامله
digestible U قابل هضم
macroscopic U قابل رویت
enforceable U قابل اجراء
maintainable U قابل نگاهداری
enforceable U قابل اجرا
medicable U قابل معالجه
liveable U قابل زندگی
meltable U قابل ذوب
mentionable U قابل ذکر
liveable U قابل زیستن
livable U قابل زندگی
livable U قابل معاشرت
kenspeckle U قابل شناسایی
merchantable U قابل فروش
judicable U قابل قضاوت
marketable U قابل فروش
regrettable U قابل تاسف
irrigable U قابل ابیاری
noticeable U قابل توجه
justiciable U قابل دادرسی
irrecusable U غیر قابل رد
leviable U قابل تحمیل
licensable U قابل اجازه
pivoting U قابل چرخش
drinkable U قابل اشامیدن
moveable U قابل تغییر
livable U قابل زیستن
limsy U قابل انحناء
trustworthy U قابل اعتماد
limpsy U قابل انحناء
limpsey U قابل انحناء
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
inventible U قابل جعل
handy <adj.> U قابل استفاده
refrangible U قابل انکسار
redeemable U قابل ابتیاع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com