Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lactose
U
قند شیر بفرمول 11O22H 21C که مصرف طبی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
benzocaine
U
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
silex
U
سنگ سیلیس که دردندانسازی مصرف دارد
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
malose
U
ماده قندی سمنو 11O22H 21C
galbanum
U
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
kratom
U
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
formaldehyde
U
بفرمول HCHO
urea
U
اوره بفرمول 2
bisulfate
U
بی سولفیت بفرمول 4KHSO
benzidine
U
بنیانی بفرمول 2N21H21C
sulfur dioxide
U
گازسنگینی بفرمول 2SO
histamine
U
ترکیبی بفرمول 3N9H5C
furfuraldehyde
U
فورفورال بفرمول CHO O 3H 4C
hemiterpene
U
ترکیبی بفرمول 8H5C
levulose
U
قندی بفرمول 6O 21H6C
cholesterol
U
ماده بفرمول OH 54H72C
acetone
U
استون بفرمول 3COCH3CH
naphthalene
U
هیدروکربن بفرمول 8H 01C
kaolinite
U
سنگ معدنی بفرمول 4
minium
U
گل اخری بفرمول 4O3Pb
adenosine
U
نوکلئوزیدی بفرمول 4O5N31H01C
nitroglycerin
U
ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
magnetite
U
کلوخه طبیعی اهن بفرمول
adenine
U
نوعی بازپورین بفرمول 5N5H5C
acetylcholine
U
مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
malic acid
U
اسید مالیک بفرمول 5O6H 4C
methanol
U
الکل متیلیک بفرمول OH 3CH
absinthol
U
ماده کافوری افسنتین بفرمول
lunar caustic
U
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
lactic acid
U
اسید لاتیک بفرمول 3O6H 3C
rhamnose
U
قند متبلوری بفرمول 5O 21H 6C
kyanite
U
سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
acetyl
U
ریشهء یک فرفیتی بفرمول CO3CH
arsenic
U
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
chloric acid
U
اسیداکسیدکننده بی ثباتی بفرمول 3 HCLO
stannite
U
سنگ معدن بفرمول FESNS2CU
sulfuric acid
U
جوهر گوگرد بفرمول 4SO 2H
heptose
U
انواع قندهای ایزومریک بفرمول 7O41H7C
acetylene
U
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
phosgene
U
گاز بیرنگ سمی بفرمول 2COCl
hematein
U
ترکیب قرمز متبلوری بفرمول 6O21H61C
samaria
U
پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
fulminic acid
U
اسید فولمی نیک بفرمول CNOH
magnesite
U
کاربنات منیزیوم طبیعی بفرمول 3gCo
kaoline
U
داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
methyl
U
ریشه یک فرفیتی هیدروکربن بفرمول 3CH
limonene
U
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
gahnite
U
ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
amylose
U
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
lutein
U
ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
methylamine
U
گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
streptomycin
U
انتی بیوتیکی بفرمول 21o 7N93H 12C
methylene
U
ریشه دو فرفیتی هیدروکربن بفرمول =2CH متیلین
silicone
U
ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
hematin
U
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
kaolin
U
خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
terpene
U
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
benzene
U
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
comsumption
U
مصرف
otiose
U
بی مصرف
consumerism
U
مصرف
wasters
U
مصرف
consumption possibility line
U
حد مصرف
consumption
U
مصرف
aggregate consumption
U
مصرف کل
of no a
U
بی مصرف
overall consumption
U
مصرف کل
unemployed
U
بی مصرف
usages
U
مصرف
usage
U
مصرف
waste
U
بی مصرف
income consumption curve
U
مصرف
wastes
U
بی مصرف
offtake
U
مصرف
waster
U
مصرف
expense
U
مصرف
extravagant
U
مصرف
disposal
U
مصرف
good for nothing
U
بی مصرف
sodden
U
بی مصرف
expenditure
U
مصرف
wasteful
U
مصرف
dismantling
U
بی مصرف کردن
abused
U
سوء مصرف
dismantles
U
بی مصرف کردن
present consumption
U
مصرف حال
utilization
U
مصرف بکاربری
dismantled
U
بی مصرف کردن
dismantle
U
بی مصرف کردن
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
put away
U
مصرف کردن
bootless
U
بی مصرف بی علاج
peak load
U
بحبوحه مصرف
per capita consumption
U
مصرف سرانه
partial substitution
U
جانشینی مصرف
abuse
U
سوء مصرف
per capita water consumption
U
مصرف سرانه اب
mass consumption
U
مصرف انبوه
mass consumption
U
مصرف کلان
power consumption
U
مصرف قدرت
power consumption
U
مصرف برق
present consumption
U
مصرف جاری
permanent consumption
U
مصرف دائمی
capital consumption
U
مصرف سرمایه
private consumption
U
مصرف خصوصی
rival consumption
U
مصرف رقابتی
ready use
U
اماده مصرف
conspicious consumption
U
مصرف تجملی
conspicuious consumption
U
مصرف تجملی
consumable
U
مصرف شدنی
consumer brand
U
کالای پر مصرف
ready for use
U
اماده مصرف
rate of consumption
U
نرخ مصرف
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
productive consumption
U
مصرف مولد
exhausted
U
مصرف شده
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
coefficient of utility
U
ضریب مصرف
user
U
مصرف کننده
users
U
مصرف کننده
consumption function
U
تابع مصرف
rag
U
بی مصرف شدن
consumers
U
مصرف کننده
rags
U
بی مصرف شدن
optional consumption
U
مصرف اختیاری
consumerism
U
مصرف گرایی
using
U
استعمال مصرف
shelf life
U
تاریخ مصرف
throwaway
U
یکبار مصرف
expendable
U
مصرف پذیر
expenditure
U
میزان مصرف
use up
U
مصرف کردن
usage rate
U
نرخ مصرف
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
consume
U
مصرف کردن
consumed
U
مصرف کردن
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
consumes
U
مصرف کردن
throw away
U
چیز بی مصرف
abusing
U
سوء مصرف
national consumption
U
مصرف ملی
consumer
U
مصرف کننده
unproductive consumption
U
مصرف بیهوده
eat
U
مصرف کردن
eats
U
مصرف کردن
power consumer
U
مصرف برق
spend
U
مصرف کردن
spends
U
مصرف کردن
transitory consumption
U
مصرف انتقالی
transitory consumption
U
مصرف گذرا
to use up
U
مصرف کردن
abuses
U
سوء مصرف
energy consumption
U
مصرف انرژی
induced consumption
U
مصرف تشویقی
inconsumable
U
مصرف نکردنی
idle stock
U
موجودی بی مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل مصرف
useful
<adj.>
U
قابل مصرف
excise tax
U
مالیات بر مصرف
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
expenditure credit
U
اعتبار مصرف
usable
<adj.>
U
قابل مصرف
suitable
<adj.>
U
قابل مصرف
disposable
U
مصرف شدنی
home use entry
U
اعلامیه مصرف
home consumption
U
مصرف داخلی
home consumption
U
مصرف خانگی
high mass consumption
U
مصرف انبوه
applicable
<adj.>
U
قابل مصرف
utilizable
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
U
مصرف کردنی
useful
<adj.>
U
مصرف کردنی
usable
<adj.>
U
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
U
مصرف کردنی
gasoline consumption
U
مصرف بنزین
applicable
<adj.>
U
مصرف کردنی
internal consumption
U
مصرف داخلی
internal power
U
مصرف داخلی
using
U
مورد مصرف
usages
U
موارد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
utilization
U
مورد مصرف
utilizations
U
موارد مصرف
consumption theory
U
نظریه مصرف
consumption schedule
U
جدول مصرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com